عاطفه جان همینجا سوالاتت رو بپرس، کار کردن با آمازون برای ما اونقدرا مورد استفاده نیست و کاربرد نداره که تاپیک بزنیم...
بهترین گزینه اینه که بازی های مناسب سنش رو سرچ کنی و باهاش بازی کنی... اسباب بازی خریدن توی این سن جز چند تا چیز محدود مثل توپ هایی که مثلا دکمه های مختلف داره که صدا یا رنگ از خودشون می سازن، یا جغجغه و اینها، پول حروم کردنه... چون بچه اصلا متوجه نمیشه... و تا حداقل 6 ماهگی، بهترین گزینه صورت انسانه... باهاش شعر بخون، توی صورتش نگاه کن و بازی کن... اینگیجمنت تایم رو پیدا کن و توی اون زمان باهاش ارتباط چشمی و کلامی برقرار کن... بچه توی سن دختر شما توانایی آنچنانی نداره که بگیم وای اگه اسباب بازی نداشته باشه خیلی بده... خیلیا اصلا اسباب بازی زیاد می گیرن که خودشون راحت شن اما نمی دونن که اسباب بازی زیاد هم دردی رو دوا نمی کنه چون بچه خودشون رو می خواد... و توی سنهای پایین اصلا بچه بلد نیست بازی کنه که...
یکم بزرگتر بشه حدود 7-8 ماه به بالا، از این توپ و سرسره ها خوبه، کم کم می تونی پازل های ساده بهش بدی... انداختن توی جای مشخص مثل همونی که یوتاب گفت (من با چوب بستنی انجام می دادم، هنوزم پسرم عاشقشه)... بردن بیرون که اصلا مهمترین گزینه و بهترین گزینه اس... بارون میاد مهم نیست یه روکش پلاستیکی بگیر بچه رو ببر بیرون.. شما که شمالی بچه رو ببر جنگل، کنار دریا وووو... من با اینکه از شمال دوریم و تنها هم بودیم، 40 روزگیش شمال بودیم... قشنگ عکس گرفتم که پاش رو گذاشتم توی ماسه ها... بعد تا حدود 1-1.5 سالگی، مهمترین گزینه بازی های حسیه... بچه ی سوم mothercould هم سن دختر شماست... مجدد داره بازی های مناسب این سن رو میذاره... اگه ایده کم داری برو پست های قدیمی تر... پستای بازی هاشون رو ببین... پیج های خوب دیگه هم هستن که الان حضور ذهن ندارم ولی حتی فارسی هم بگردی کلی چیز خوب پیدا می کنی... بازی با توپ، روبان های رنگی و جنس های مختلف... و کلی ایده ی دیگه... توی پینترست هم انگلیسی سرچ کن کلی ایده میاره...
درباره ی بغلی شدن هم ببین من خودم زانوم مشکل دار شده... یکی از بچه هامون دو تا دیسکش زده بیرون (او هم پسر سختی داشت)... تازه شما هنوز چسب سینه شدناتون شروع نشده... وزن بچه کمه ووو...
به نظر من تا می تونی کمک بگیر، وقتی بار بچه کم میشه، بدن آدم کم کم خودش رو ترمیم هم می کنه... ولی دائما که فشار بیاری بدون استراحت، مسلما بدن زودتر خالی می کنه... خیلیا حتی بچه ی معلول دارن اما بدنشون از ماها سالم تره... چون از اول حواسشون بوده و کمک هم داشتن و گرفتن... ولی من نوعی اول اینکه هر شب از پشت شونه تا کف پام دیگه تیر می کشید... بعد بدون استراحت کافی می دیدی باید شب باز نصفه بشینی و بچه رو شیر بدی یا یکم بزرگ شه با مصیبت بدون شیر دادن بلند شی راهش ببری و ساکتش کنی... رسما انگار یه میخی کردن توی کمر و شونه ها و زانو و کف پا، در هم نمیاد لامصب، هنوز خستگی روز قبل خارج نشده باید شب بیداری بکشی، باید دوباره صبح بیدار شی روز از نو روزی از نو.................... این آدم رو مستهلک می کنه...
سعی کن نشسته بغلش کنی... راهش نبر موقع بغل کردن... همون روی زمین شروع کن بغل کردنش...
و اینکه مثلا اموزش خواب رو سعی کن شروع کنی که نخواد شب 1-2 ساعت باز توی بغلت باشه تا بخوابه، خودش یاد بگیره که بخوابه... با توجه به تعریفایی که کردی تا حالا، معلومه دخترت خیلی آرومه، احتمالا راحت (نسبت به اونهایی که بچه های سختی دارن منظورمه وگرنه کلا پروسه ی آموزش خواب به شدت سنگین و طاقت فرساست) بتونی آموزش خواب بهش بدی... چون از صبح که بچه رو دائم بغل کردی، باز شب میخوای یه استراحتی بدی به خودت که بدنت بازیابی شه، باز باید با اوج خستگی و تیر کشیدن بدنت، پاشی تاب تابش بدی که بخوابه...
همسرت که میاد بچه رو بده او سرگرم کنه و بغل کنه... و خودت این یکی دو ماه رو که تا شروع اضطراب جدایی دارید یک نفسی بگیر، برو ورزش یا ماساژی چیزی که بعد از 6 ماهگی تا 1 سال بعدش نمی تونی از جلوی چشم دخترت دور بشی...
سعی کن از آغوشی استفاده کنی، اگه نداری با چادر ببندش پشتت واقعا کمک کننده اس...
بهترین گزینه اینه که بازی های مناسب سنش رو سرچ کنی و باهاش بازی کنی... اسباب بازی خریدن توی این سن جز چند تا چیز محدود مثل توپ هایی که مثلا دکمه های مختلف داره که صدا یا رنگ از خودشون می سازن، یا جغجغه و اینها، پول حروم کردنه... چون بچه اصلا متوجه نمیشه... و تا حداقل 6 ماهگی، بهترین گزینه صورت انسانه... باهاش شعر بخون، توی صورتش نگاه کن و بازی کن... اینگیجمنت تایم رو پیدا کن و توی اون زمان باهاش ارتباط چشمی و کلامی برقرار کن... بچه توی سن دختر شما توانایی آنچنانی نداره که بگیم وای اگه اسباب بازی نداشته باشه خیلی بده... خیلیا اصلا اسباب بازی زیاد می گیرن که خودشون راحت شن اما نمی دونن که اسباب بازی زیاد هم دردی رو دوا نمی کنه چون بچه خودشون رو می خواد... و توی سنهای پایین اصلا بچه بلد نیست بازی کنه که...
یکم بزرگتر بشه حدود 7-8 ماه به بالا، از این توپ و سرسره ها خوبه، کم کم می تونی پازل های ساده بهش بدی... انداختن توی جای مشخص مثل همونی که یوتاب گفت (من با چوب بستنی انجام می دادم، هنوزم پسرم عاشقشه)... بردن بیرون که اصلا مهمترین گزینه و بهترین گزینه اس... بارون میاد مهم نیست یه روکش پلاستیکی بگیر بچه رو ببر بیرون.. شما که شمالی بچه رو ببر جنگل، کنار دریا وووو... من با اینکه از شمال دوریم و تنها هم بودیم، 40 روزگیش شمال بودیم... قشنگ عکس گرفتم که پاش رو گذاشتم توی ماسه ها... بعد تا حدود 1-1.5 سالگی، مهمترین گزینه بازی های حسیه... بچه ی سوم mothercould هم سن دختر شماست... مجدد داره بازی های مناسب این سن رو میذاره... اگه ایده کم داری برو پست های قدیمی تر... پستای بازی هاشون رو ببین... پیج های خوب دیگه هم هستن که الان حضور ذهن ندارم ولی حتی فارسی هم بگردی کلی چیز خوب پیدا می کنی... بازی با توپ، روبان های رنگی و جنس های مختلف... و کلی ایده ی دیگه... توی پینترست هم انگلیسی سرچ کن کلی ایده میاره...
درباره ی بغلی شدن هم ببین من خودم زانوم مشکل دار شده... یکی از بچه هامون دو تا دیسکش زده بیرون (او هم پسر سختی داشت)... تازه شما هنوز چسب سینه شدناتون شروع نشده... وزن بچه کمه ووو...
به نظر من تا می تونی کمک بگیر، وقتی بار بچه کم میشه، بدن آدم کم کم خودش رو ترمیم هم می کنه... ولی دائما که فشار بیاری بدون استراحت، مسلما بدن زودتر خالی می کنه... خیلیا حتی بچه ی معلول دارن اما بدنشون از ماها سالم تره... چون از اول حواسشون بوده و کمک هم داشتن و گرفتن... ولی من نوعی اول اینکه هر شب از پشت شونه تا کف پام دیگه تیر می کشید... بعد بدون استراحت کافی می دیدی باید شب باز نصفه بشینی و بچه رو شیر بدی یا یکم بزرگ شه با مصیبت بدون شیر دادن بلند شی راهش ببری و ساکتش کنی... رسما انگار یه میخی کردن توی کمر و شونه ها و زانو و کف پا، در هم نمیاد لامصب، هنوز خستگی روز قبل خارج نشده باید شب بیداری بکشی، باید دوباره صبح بیدار شی روز از نو روزی از نو.................... این آدم رو مستهلک می کنه...
سعی کن نشسته بغلش کنی... راهش نبر موقع بغل کردن... همون روی زمین شروع کن بغل کردنش...
و اینکه مثلا اموزش خواب رو سعی کن شروع کنی که نخواد شب 1-2 ساعت باز توی بغلت باشه تا بخوابه، خودش یاد بگیره که بخوابه... با توجه به تعریفایی که کردی تا حالا، معلومه دخترت خیلی آرومه، احتمالا راحت (نسبت به اونهایی که بچه های سختی دارن منظورمه وگرنه کلا پروسه ی آموزش خواب به شدت سنگین و طاقت فرساست) بتونی آموزش خواب بهش بدی... چون از صبح که بچه رو دائم بغل کردی، باز شب میخوای یه استراحتی بدی به خودت که بدنت بازیابی شه، باز باید با اوج خستگی و تیر کشیدن بدنت، پاشی تاب تابش بدی که بخوابه...
همسرت که میاد بچه رو بده او سرگرم کنه و بغل کنه... و خودت این یکی دو ماه رو که تا شروع اضطراب جدایی دارید یک نفسی بگیر، برو ورزش یا ماساژی چیزی که بعد از 6 ماهگی تا 1 سال بعدش نمی تونی از جلوی چشم دخترت دور بشی...
سعی کن از آغوشی استفاده کنی، اگه نداری با چادر ببندش پشتت واقعا کمک کننده اس...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم