۱۴۰۱/۲/۲۹، ۱۱:۴۶ صبح
رز این جمله همه حرف دل منه:
"اینا انگار مرخصی واقعی نیست... می دونی چیه، دلم کلا بی مسئولیتی قبل بچه رو میخواد"
حالا من مثل یوتاب قرتی هم نبودم، اما قشنگ احساس میکنم پیر شدم. منم دخترهام رو دعوا میکنم. بعد که میخوابن به خودم لعن و نفرین میفرستم. اما باز وقتی غذا نمیخورن و هر کاری میکنم قبول نمیکنن دهن باز کنن دوباره کلافه میشم.. اوف تو بارداری برای خودم چه تصوراتی (توهم بهتره) داشتم. یه مادر مهربان و آروم و صبور بودم ارواح خیکم.
"اینا انگار مرخصی واقعی نیست... می دونی چیه، دلم کلا بی مسئولیتی قبل بچه رو میخواد"
حالا من مثل یوتاب قرتی هم نبودم، اما قشنگ احساس میکنم پیر شدم. منم دخترهام رو دعوا میکنم. بعد که میخوابن به خودم لعن و نفرین میفرستم. اما باز وقتی غذا نمیخورن و هر کاری میکنم قبول نمیکنن دهن باز کنن دوباره کلافه میشم.. اوف تو بارداری برای خودم چه تصوراتی (توهم بهتره) داشتم. یه مادر مهربان و آروم و صبور بودم ارواح خیکم.