۱۴۰۱/۲/۲۹، ۰۲:۴۳ عصر
خداروشکر شماها هستید و راحت از مشکلات مادری می نویسید
چقدر خوبه سانسور نمیکنید
اگر شماها و نوشته هاتون نبود مطمئنم یه حس عذاب وجدان همیشگی باهام بود
از وقتی صحبت های مادرای اینجا رو خوندم دیدم توقع بی جا از خودم داشتم،من نامهربون نیستم منم آدمم با توانایی محدود منم خسته میشم پشیمون میشم
قبلش همش فکر میکردم من مادر بدی هستم اما فهمیدم قرار نیست وقتی مادر میشی نیروی فرا زمینی داشته باشی
منم دیروز برای اولین بار صدام رفت بالا انقدر داغون بودم که خود پسرم باهام هم دردی کرد سرش رو گذاشت رو شونه ام نازم کرد
خیلی خودمو کنترل کردم گریه نکنم
تا باباش امد دستش رو گرفت برد تو آشپزخونه به زبون خودش توضیح داد من اینو رو اب ریختم مامان خورده زمین کمرش درد گرفته
من از الان ماتم گرفتم ماه دیگه چه جوری اثاث کشی کنم چه جوری جمع کنم دلم نمیخواد فشار کار زیاد باعث بشه به پسرم سخت بگیرم و ناراحتش کنم
چقدر خوبه سانسور نمیکنید
اگر شماها و نوشته هاتون نبود مطمئنم یه حس عذاب وجدان همیشگی باهام بود
از وقتی صحبت های مادرای اینجا رو خوندم دیدم توقع بی جا از خودم داشتم،من نامهربون نیستم منم آدمم با توانایی محدود منم خسته میشم پشیمون میشم
قبلش همش فکر میکردم من مادر بدی هستم اما فهمیدم قرار نیست وقتی مادر میشی نیروی فرا زمینی داشته باشی
منم دیروز برای اولین بار صدام رفت بالا انقدر داغون بودم که خود پسرم باهام هم دردی کرد سرش رو گذاشت رو شونه ام نازم کرد
خیلی خودمو کنترل کردم گریه نکنم
تا باباش امد دستش رو گرفت برد تو آشپزخونه به زبون خودش توضیح داد من اینو رو اب ریختم مامان خورده زمین کمرش درد گرفته
من از الان ماتم گرفتم ماه دیگه چه جوری اثاث کشی کنم چه جوری جمع کنم دلم نمیخواد فشار کار زیاد باعث بشه به پسرم سخت بگیرم و ناراحتش کنم