۱۴۰۱/۳/۱، ۰۲:۲۴ عصر
ترگل خیلی نگران پارک دوبل و اینا نباش. یک روش بهتری هست که من امروز وقتی رفته بودم بیرون باهاش مواجه شدم گفتم بیام با شما به اشتراک بذارم.
نزدیک خونهمون یه خیابون قدیمی هست (منظورم اینه مال بافت قدیمی محله هست و آنچنان پهن نیستن کوچههاش) که از پایین تا بالاش همه جور مغازهای داره، البته با فاصلهی یه کوچه یه کوچه. مثلاَ سرش نونوایی هست، کوچه بالایی سبزیخردکنی، کوچه بالایی بقالی، کوچه بالایی میوهفروشی و ... من خریدهام رو بیشتر از همینجا میکنم. امروزم بالاترین نقطهی این خیابون رو پیدا کردم یه جای خوبش پارک کردم، که میشد جلوی یکی از مقاصدی که خریدم ازش بیشتر و بارم سنگینتر بود. با خودم گفتم بقیه خریدام رو چند تا کوچه پیاده میرم میارم، چیزی نیست دیگه، چهار تا نون و دستمال و ایناست. بعد از طی چند کوچه رسیدم پایین خیابون که خریدام رو شروع کنم، یهو دیدم صدای بووووق میاد. نگو یه خانوم همسن خودم دقیقاَ توی ورودی کوچهی ورود ممنوع (یکطرفه بود) ماشینش رو دقیقاَ همون وسط گذاشته (طوری که نه از چپ نه از راست نمیشد رد شی به هیچ عنوان). بعد مثلا ۱۰ متر پایینتر کار داشت. صدای بوق رو که شنید یهو از تو پیادهرو پرید اومد بالاتر سوار ماشینش بشه و میگفت: یه دقه کار داشتم!
باورم نمیشد. چقدر آدم میتونه خودخواه باشه که تو ورودی کوچهی نه چندان خلوت پارک کنه حتی برای ۱ دقیقه!
حس کردم باید به من مدال باشعوری بدن که اون همه دور پارک میکنم که مردم اذیت نشن، وگرنه منم بلدم دوبله بچسبونم به یه ماشینی و راه بقیه رو تنگ کنم و ...
خلاصه خیلی سخت نگیر. راه زیاده!
نزدیک خونهمون یه خیابون قدیمی هست (منظورم اینه مال بافت قدیمی محله هست و آنچنان پهن نیستن کوچههاش) که از پایین تا بالاش همه جور مغازهای داره، البته با فاصلهی یه کوچه یه کوچه. مثلاَ سرش نونوایی هست، کوچه بالایی سبزیخردکنی، کوچه بالایی بقالی، کوچه بالایی میوهفروشی و ... من خریدهام رو بیشتر از همینجا میکنم. امروزم بالاترین نقطهی این خیابون رو پیدا کردم یه جای خوبش پارک کردم، که میشد جلوی یکی از مقاصدی که خریدم ازش بیشتر و بارم سنگینتر بود. با خودم گفتم بقیه خریدام رو چند تا کوچه پیاده میرم میارم، چیزی نیست دیگه، چهار تا نون و دستمال و ایناست. بعد از طی چند کوچه رسیدم پایین خیابون که خریدام رو شروع کنم، یهو دیدم صدای بووووق میاد. نگو یه خانوم همسن خودم دقیقاَ توی ورودی کوچهی ورود ممنوع (یکطرفه بود) ماشینش رو دقیقاَ همون وسط گذاشته (طوری که نه از چپ نه از راست نمیشد رد شی به هیچ عنوان). بعد مثلا ۱۰ متر پایینتر کار داشت. صدای بوق رو که شنید یهو از تو پیادهرو پرید اومد بالاتر سوار ماشینش بشه و میگفت: یه دقه کار داشتم!
باورم نمیشد. چقدر آدم میتونه خودخواه باشه که تو ورودی کوچهی نه چندان خلوت پارک کنه حتی برای ۱ دقیقه!
حس کردم باید به من مدال باشعوری بدن که اون همه دور پارک میکنم که مردم اذیت نشن، وگرنه منم بلدم دوبله بچسبونم به یه ماشینی و راه بقیه رو تنگ کنم و ...
خلاصه خیلی سخت نگیر. راه زیاده!