۱۴۰۱/۴/۲۵، ۰۴:۰۰ عصر
خب من باز حمله کردم به خونه
اما ایندفعه با حضور همیشه د. در صحنه پسری...
به خدا رسیدم اما تونستم...

...
همه چی از چهارشنبه شروع شد...
همسرم قفسه توی بالکنو برد انباری و خالی شد بعد تشکای مهمانو که از عروسیم توی کاور تو انباری بودو اورد بالا منم بعد از 6سال ملافه هاشو شستمو کشیدم
بالشای شنبه یشنبمو روکش ست روی تشکام که دوخته داشتم و شستمو کشیدم و شد 4تا بالش و تشک ست و مرتب
رو بالشیا و روکش تشک تختو شستمو کشیدم، یکی از لحاف روتختیامو جمع کردم بدم خشکشویی (3روزه دمه دره)
اتاق خودمون و پسری رو زیر و رو تمیز عمیییییق کردم، جارو و گردگیری کردم
اینه دراورو ثابت کردم با چسب دوطرفه چون یاد گرفته کشوهارو با شدت باز میکنه و لباسارو میریزه بیرو ترسیدم بیوفته رو سرش
موکت اتاق خودمونو شامپو فرش کشیدم
تلویزیون رو زدیم به دیوار که آقا از هر جایی بتونه حتی از زیر میز میره و پایشو میکشه
مبل سه نفره رو کشیدیم جلو میزش و اینور و اونورشم نیز عسلی گذاشتیم (یعنی باید توی مجلات مدل خونه منو بذارنااااااااا)
فرش سالنو شامپو فرش کشیدم
جارو و تی و گردگیری سالن و آشپز خونه
فریزرو ریختم بیرون و تنیز کردم و یکم چیزی میز ریختم دور
یخچالم همینطور
لوازم برقی روی کابینتو دستمال کشیدم
گازو عمیییییق تمیز کردم و برق انداختم
پرده های آشپز خونه رو شستم و همسرم زد
بالای یخچالو دستمال کشیدم
لباسشویی رو تنیز کردم چون هربار چیزی میخوره میره به اونم میده و در نتیجه گند گرفته بود
سرویس غذاخوری مهمانم رو توی کابینت جا دادم و اون سرویس لاروسه که میخواستم بفروشم رو توی کنسول گذاشتم
روکش کوسنای مبلامو شستم
چند تا ملافه و شمد شستم
سازهارو عمیق گردگیری کردم
کشو میز تی وی رو مرتب کردم
حمامو دستشویی رو شستم تا بالا
الان یه سری کار دیگه مونده که خدا بخواد انجام شد میام میگم
...
اهان ابرو ها و صورتمم صفا دادم و 6 صبح رفتم حمام تا پدرو پسر خواب بودن
اما ایندفعه با حضور همیشه د. در صحنه پسری...
به خدا رسیدم اما تونستم...


...
همه چی از چهارشنبه شروع شد...
همسرم قفسه توی بالکنو برد انباری و خالی شد بعد تشکای مهمانو که از عروسیم توی کاور تو انباری بودو اورد بالا منم بعد از 6سال ملافه هاشو شستمو کشیدم
بالشای شنبه یشنبمو روکش ست روی تشکام که دوخته داشتم و شستمو کشیدم و شد 4تا بالش و تشک ست و مرتب
رو بالشیا و روکش تشک تختو شستمو کشیدم، یکی از لحاف روتختیامو جمع کردم بدم خشکشویی (3روزه دمه دره)
اتاق خودمون و پسری رو زیر و رو تمیز عمیییییق کردم، جارو و گردگیری کردم
اینه دراورو ثابت کردم با چسب دوطرفه چون یاد گرفته کشوهارو با شدت باز میکنه و لباسارو میریزه بیرو ترسیدم بیوفته رو سرش
موکت اتاق خودمونو شامپو فرش کشیدم
تلویزیون رو زدیم به دیوار که آقا از هر جایی بتونه حتی از زیر میز میره و پایشو میکشه
مبل سه نفره رو کشیدیم جلو میزش و اینور و اونورشم نیز عسلی گذاشتیم (یعنی باید توی مجلات مدل خونه منو بذارنااااااااا)
فرش سالنو شامپو فرش کشیدم
جارو و تی و گردگیری سالن و آشپز خونه
فریزرو ریختم بیرون و تنیز کردم و یکم چیزی میز ریختم دور
یخچالم همینطور
لوازم برقی روی کابینتو دستمال کشیدم
گازو عمیییییق تمیز کردم و برق انداختم
پرده های آشپز خونه رو شستم و همسرم زد
بالای یخچالو دستمال کشیدم
لباسشویی رو تنیز کردم چون هربار چیزی میخوره میره به اونم میده و در نتیجه گند گرفته بود
سرویس غذاخوری مهمانم رو توی کابینت جا دادم و اون سرویس لاروسه که میخواستم بفروشم رو توی کنسول گذاشتم
روکش کوسنای مبلامو شستم
چند تا ملافه و شمد شستم
سازهارو عمیق گردگیری کردم
کشو میز تی وی رو مرتب کردم
حمامو دستشویی رو شستم تا بالا
الان یه سری کار دیگه مونده که خدا بخواد انجام شد میام میگم
...
اهان ابرو ها و صورتمم صفا دادم و 6 صبح رفتم حمام تا پدرو پسر خواب بودن
