۱۴۰۱/۴/۳۱، ۰۵:۵۹ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۴/۳۱، ۰۶:۰۱ عصر، توسط atefehjjjjjjj.)
سلام مامانا
من ۶ ماهه جشن مرفتم مراسم نرفتم حالا بعد ۶ ماه میخواستم برم ک میگن کروناست
بچم دلم میسوزه جایی نمیره
فقط تو حیاط هفته یبارم با ماشین ی دور میزنیم
همسرم صبح تا شب سرکاره
منم ماشین ندارم با بچه تنها نرفتم بیرون میترسم شرایط بردن کالسکه هم ندارم
دارم گریه میکنم
چگناهی کرده بچم اخه
از حیاط میارم تو خونه داد میزنه
موندم بگم بیخیال کرونا و ببرمش تالار یا بمونم حونه
جالبیش مادرشوهرم اینا میرن نسبت نزدیکه داماد اخه
خب ماهم ک ی ساختمونیم
برم نرم فرقی نداره
تازه شوهرمم احتمالا بره
افسردگی گرفتم تو ذهنم فریاد میزنم اشکمم بسختی میاد ک حداقل سبک بشم الان فقط چند قطره
خسسسته شدم
من ۶ ماهه جشن مرفتم مراسم نرفتم حالا بعد ۶ ماه میخواستم برم ک میگن کروناست
بچم دلم میسوزه جایی نمیره
فقط تو حیاط هفته یبارم با ماشین ی دور میزنیم
همسرم صبح تا شب سرکاره
منم ماشین ندارم با بچه تنها نرفتم بیرون میترسم شرایط بردن کالسکه هم ندارم
دارم گریه میکنم
چگناهی کرده بچم اخه
از حیاط میارم تو خونه داد میزنه
موندم بگم بیخیال کرونا و ببرمش تالار یا بمونم حونه
جالبیش مادرشوهرم اینا میرن نسبت نزدیکه داماد اخه
خب ماهم ک ی ساختمونیم
برم نرم فرقی نداره
تازه شوهرمم احتمالا بره
افسردگی گرفتم تو ذهنم فریاد میزنم اشکمم بسختی میاد ک حداقل سبک بشم الان فقط چند قطره
خسسسته شدم