(۱۴۰۰/۶/۶، ۱۱:۱۱ عصر)(کژال) نوشته است: دوستان من یه فوبیای مسخره دیگه هم دارم
من کلا خیلی خجالتیم
این که بقیه بدنمو ببینن خیلی حس بدی داره برام. هرچی اون افراد نزدیک تر باشن که دیگه بدتر. من حتی جلو مامان یا خواهرم شلوارمو عوض نمیکنم.
الان واقعا ناراحتم که چجوری به بچم شیر بدم وقتی مامان و خواهرم هستن
یا تو بیمارستان شب اول اگر کمک لازم داشته باشم که سرویس بهداشتی برم یا به بچه شیر بدم چیکار کنم
کاش اجازه ندن مامانم کنارم بمونه شب. با پرستارها راحت ترم
عزیزم می تونی با مامات یا دکترت صحبت کنی که اونجا یه جوری نقش بازی کنن که مثلا اجازه نمیدن که مامانتون پیشتون بمونن... توی کلاسای بارداری دقیقا به ما گفتن از این جهت نگران نباشید، هر کسی رو که نمی خواید اون روز یا شب پیشتون باشه رو به ما بگید که دست به سر کنیم، ما خودمون قضیه رو جمع می کنیم... اون روز قراره بهترین و قشنگترین روزتون باشه نه پر استرس ترین روز... شما هم اگه ماما نداری قبل از زایمان یک بازدید از بلوک زایمان داشته باش و ببین می تونن باهات همکاری کنن یا نه
البته تجربه م میگه اون تایم اینقدر از خودت دور میشی که اصلا نه متوجه میشی نه برات مهم میشه که کی هست یا نیست... ولی برو و صحبت کن با پرستارهای بخش...
اگرچه من خودم رک صحبت کردن رو به هر چیزی ترجیح می دم و خودم همسرم رو شب پیشم نگهداشتم... و اصلا نذاشتم این بحث باز شه که کسی غیر از همسرم بمونه...
شیر دادن هم که رواندازهای شیردهی متنوعی توی بازاره... خیلی هم راحته... شما که خودت هنرمندی، می تونی خودتم بدوزی... و اینکه موقع شیر که شد برو توی اتاق و در رو ببند و اگه کسی اومد نشون بده معذب شدی تا برن بیرون...
برای دستشویی هم خدمات کامللللل کمکت می کنه فقط بهشون بگو بیان (اگرچه خودشون حواسشون هست و میان سوند رو بر میدارن و دستشویی هم می برن)
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم