(۱۴۰۰/۳/۲۳، ۰۶:۱۶ عصر)nona نوشته است: یوتاب اصلا عجله نکن فک کنم ایشالا ده روز دیگه زایمانمه نهایتآآآآآآآآآییییییی قربونت بشم الهی دوست قشنگم
کامل بهت میگم

وای یه جوری شدم گفتی 10 روز دیگه...

یک دنیا ممنونم ازت



(۱۴۰۰/۳/۲۳، ۰۶:۴۴ عصر)liyane نوشته است: نونا جان به سلامتي پس خلاصه وقت گرفتيآخی لیانه جانم راست میگی
با خيال راحت ميكاپ كن
من كه هفته ي قبلش ناخناي دست و پامم درست كردم
منم اين زردي بدجور توي فكرمه
يكي از دوستام گروه خودشو بچه ش O مثبته ولي بچه زردي داره همچنان
زن عموي من ميگفت به فصل هم ربط داره فصل گرما زردي بچه رو تشديد ميكنه
راستي امروز انقد احساس سنگيني ميكنم كه حد نداره
پاهامم درد گرفته با مفصل هاي انگشتاي دستام
انگار كه چه فعاليت سنگيني كرده باشم احساس خستگي ميكنم
نونا خوش به حالت ١٠ روز مونده
من انشالله ٢٠ روز ديگه
بچه ها وقتي يادم مياد چه روزايي رو گذرونديم بغضم ميگيره
كل اين راه رو همگي باهم بوديم
از سختي هاش براي هم گفتيم و همديگه رو دلداري داديم
با خوشحاليه هم خوشحال شديم
چقدر اين بارداري ماهارو به هم نزديك كرد
بعد زايمان همچنان باهم در ارتباط باشيم
كمرنگ نشيم
یادش بخیر
تو اولین نفری بودی که عکس بی بی چک و جواب آزمایش بتای منو دیدی و بهم قطعی گفتی که باردارم...
یادته؟
بچه ها یادتونه؟
هر تکونی که میخوره یاد اون روزا میوفتم...
چه قشنگ منم حدود 40 روز دیگه مونده تا اومدنش...
اگه شماها نبودین (مخصوصا تو و نونا) نمیدونم چجوری میگذشت
چقدر زود جواب سوالامو دادین و دلمو قرص کردین...
اون موقع که نوعروس بود هر چند وقت میرفتم پیامای خصوصیتون، جواباتون تو تاپیک بارداری، تاپیک اقدام و... رو میخوندم و اشک میریختم و از خدا به خاطر داشتنتون تشکر میکردم...
تازه بعد از زایمان که اول راهه و کلی به هم احتیاج داریم


راستی منم به جز همون اولا که سینه هام کمی بزرگ شدن دیگه تغییر سایزی نداده
و اینکه ترشحی هم نداره اصلا
قسمت قهوه ایشم مثل قبله
