سلین جان این که میگی چند روز کمتر بغلش کردی و امروز داره جبران میکنه کامل درک میکنم.
من صبح میخواستم برم آرایشگاه برای ابرو. مامانم اومد دنبال پسرم بردش خونه. تازه من رفتم آرایشگاه ابروکاره نبود و منم برگشتم . یعنی کلا نیم ساعت پیشش نبودم. از وقتی اومدم همینجوری به پام چسبیده.
دستشویی هم که دیگه نگم. شوهرم میگه این انگار نگهبان دستشوییه. هر بار برم انقد میزنه به در و گریه میکنه که واقعا نمیفهمم چجوری خودمو پرت میکنم بیرون.
تازه بلند میشه وایمیسه. دستاشو تکیه میده به در. یعنی اگه درو باز کنم میفته تو دستشویی.
کلی باید داستان سرایی کنم اون تو، که بشینه زمبن. بتونم درو باز کنم
باز خداروشکر پسر شما میشینه میگه من اینجام. از این مرحله ی من عبور کردی
مرسی ندا جان
الان سرچ کردم دیدم
البته دیجی ناموجود بود. باید از جای دیگه سفارش بدم
من صبح میخواستم برم آرایشگاه برای ابرو. مامانم اومد دنبال پسرم بردش خونه. تازه من رفتم آرایشگاه ابروکاره نبود و منم برگشتم . یعنی کلا نیم ساعت پیشش نبودم. از وقتی اومدم همینجوری به پام چسبیده.
دستشویی هم که دیگه نگم. شوهرم میگه این انگار نگهبان دستشوییه. هر بار برم انقد میزنه به در و گریه میکنه که واقعا نمیفهمم چجوری خودمو پرت میکنم بیرون.
تازه بلند میشه وایمیسه. دستاشو تکیه میده به در. یعنی اگه درو باز کنم میفته تو دستشویی.
کلی باید داستان سرایی کنم اون تو، که بشینه زمبن. بتونم درو باز کنم
باز خداروشکر پسر شما میشینه میگه من اینجام. از این مرحله ی من عبور کردی
مرسی ندا جان
الان سرچ کردم دیدم
البته دیجی ناموجود بود. باید از جای دیگه سفارش بدم