۱۴۰۰/۶/۱۴، ۰۳:۱۲ عصر
دوستای خوبم سلام
بی نهایت ممنونم از پیام های تبریک همتون. انشالله نی نی های همتون به سلامتی به دنیا بیاد
من میام شرح زایمان رو کامل براتون مینویسم. الان لپ تاپم پیشم نیست و با گوشی سختمه.
اما چون از همه جدیدتر زایمان کردم چند تا چیزی که تو ارسال های آخر دوستان پرسیده بودن و میگم
برای بیهوشی از من سوال نشد. دکتر بیهوشی بهم گفت بی حسی برات بهتره. منم گفتم هرچی خودتون صلاح میدونید. البته بعد از بی حس شدن گفت میخوای یه دارو بهت بزنم بخوابی یکم؟ که من گفتم لازم نیست. خوبم. کلا آنقدر آروم بودم تو اون لحظات که پیش خودم گفتم نکنه دارم میمیرم که انقد به آرامش رسیدم. فضای اتاق عمل اصلا ترسناک نیست. هیچ صدایی نمیاد. همه افراد هم خیلی خوشحال و پرانرژی هستن. من با اینکه شرایطم خیلی خاص و اورژانسی بود انقد قبل از عمل خندیدم که اشکم اومد برام دستمال کاغذی آوردن. اون آمپول کمر هم انقدددددر درد نداره که خندتون میگیره. یک درصد هم بهش فکر نکنید. اصلا درد نداره. این که میگن بعدش آدم احساس میکنه برق میگیرتش و سوزن سوزن میشه که من هیچی حس نکردم. تا 5_6 عصر هم بی حس بودم
کلا سزارین ساده تر از چیزی بود که فکر میکردم.
نگران نباشید
بی نهایت ممنونم از پیام های تبریک همتون. انشالله نی نی های همتون به سلامتی به دنیا بیاد
من میام شرح زایمان رو کامل براتون مینویسم. الان لپ تاپم پیشم نیست و با گوشی سختمه.
اما چون از همه جدیدتر زایمان کردم چند تا چیزی که تو ارسال های آخر دوستان پرسیده بودن و میگم
برای بیهوشی از من سوال نشد. دکتر بیهوشی بهم گفت بی حسی برات بهتره. منم گفتم هرچی خودتون صلاح میدونید. البته بعد از بی حس شدن گفت میخوای یه دارو بهت بزنم بخوابی یکم؟ که من گفتم لازم نیست. خوبم. کلا آنقدر آروم بودم تو اون لحظات که پیش خودم گفتم نکنه دارم میمیرم که انقد به آرامش رسیدم. فضای اتاق عمل اصلا ترسناک نیست. هیچ صدایی نمیاد. همه افراد هم خیلی خوشحال و پرانرژی هستن. من با اینکه شرایطم خیلی خاص و اورژانسی بود انقد قبل از عمل خندیدم که اشکم اومد برام دستمال کاغذی آوردن. اون آمپول کمر هم انقدددددر درد نداره که خندتون میگیره. یک درصد هم بهش فکر نکنید. اصلا درد نداره. این که میگن بعدش آدم احساس میکنه برق میگیرتش و سوزن سوزن میشه که من هیچی حس نکردم. تا 5_6 عصر هم بی حس بودم
کلا سزارین ساده تر از چیزی بود که فکر میکردم.
نگران نباشید