روشنک و بنسای خیلی ناراحت شدم که هنوزم حالت تهوع هاتون تموم نشده واقعا ناراحت کنندس امیدوارم این روزهای باقیمونده براتون زودتر و راحت تر بگذره
کژال چقدر حرفات امیدوار کنندس مخصوصا که از فضا و محیط اون بیمارستان تعریف میکنی خودمو توش حس میکنم پر از ارامش میشم
من واسه بیمارستانم خیلی مردد بودم ولی با تعریفای تو اروم شدم و فهمیدم حتما نباید بیمارستانم یه بیمارستان معروف و شیکو نو باشه داشتن ارامش توش بخاطر پزشکا پرستارا کادرشو خلوتیش مهمتره چون الان فقط تو از ارامشی که توش داشتی حرف میزنی یعنی این از همه بیشتر به چشمت اومده
حالا من ازت سوال زیاد خواهم داشت!!! کم کم ازت میپرسم بعدا که روبراه شدی
کژال چقدر حرفات امیدوار کنندس مخصوصا که از فضا و محیط اون بیمارستان تعریف میکنی خودمو توش حس میکنم پر از ارامش میشم
من واسه بیمارستانم خیلی مردد بودم ولی با تعریفای تو اروم شدم و فهمیدم حتما نباید بیمارستانم یه بیمارستان معروف و شیکو نو باشه داشتن ارامش توش بخاطر پزشکا پرستارا کادرشو خلوتیش مهمتره چون الان فقط تو از ارامشی که توش داشتی حرف میزنی یعنی این از همه بیشتر به چشمت اومده
حالا من ازت سوال زیاد خواهم داشت!!! کم کم ازت میپرسم بعدا که روبراه شدی