۱۴۰۰/۶/۱۴، ۰۵:۲۴ عصر
نونا جون شبایی که میگی خیلی میخوابه برای پوشکش چی کار میکنی ؟تو همون حالت خواب عوضش میکنی یا نه دیگه میزاری همون صبح ؟
منم واقعا به نونا و رز و یوتاب و هرکسی که دست تنهاست خیلی فکر میکنم.بعد دو هفته مامان من برگشت خونش ولی صبحها ۱۰ میومد تا عصر که شوهرم بیاد ولی من دچار حالتهای بدی شدم که با مراقب سلامت که صحبت کردم گفت افسردگی بعد از زایمان هست.گریه زیاد .استرس و اضطراب.لرز از استرس و خلاصه دیدم نمیشه .مامانم دوباره برگشته شبانه روز پیشم هست تا حالتهام بهتر بشه امیدوارم به قرص نکشه کارم.هرکی باهام حرف میزد اشکم سرازیر میشد.حس نداشتن اعتماد به نفس و ... خدا رو شکر یکی دو روز هست بهترم.این موندن تو خونه دیوانه کننده شده بود.البته من هفته اول هم استرس شدیدی رو تحمل کردم سر زردی دخترم که میخواستن خونش رو عوض کنن .خدا قوت به همه مامان ها.چقدر زن بودن سخته
منم واقعا به نونا و رز و یوتاب و هرکسی که دست تنهاست خیلی فکر میکنم.بعد دو هفته مامان من برگشت خونش ولی صبحها ۱۰ میومد تا عصر که شوهرم بیاد ولی من دچار حالتهای بدی شدم که با مراقب سلامت که صحبت کردم گفت افسردگی بعد از زایمان هست.گریه زیاد .استرس و اضطراب.لرز از استرس و خلاصه دیدم نمیشه .مامانم دوباره برگشته شبانه روز پیشم هست تا حالتهام بهتر بشه امیدوارم به قرص نکشه کارم.هرکی باهام حرف میزد اشکم سرازیر میشد.حس نداشتن اعتماد به نفس و ... خدا رو شکر یکی دو روز هست بهترم.این موندن تو خونه دیوانه کننده شده بود.البته من هفته اول هم استرس شدیدی رو تحمل کردم سر زردی دخترم که میخواستن خونش رو عوض کنن .خدا قوت به همه مامان ها.چقدر زن بودن سخته