۱۴۰۰/۶/۱۵، ۰۱:۲۹ صبح
ماری جون آره منم باهاش نمی تونم ورزش کنم با اینکه قبل بچه میدیدم چقدر مادرا با بچه هاشون ورزش می کنن و فکر می کردم چه راحت!!!!
من صبح که قبل از پسرم بیدار میشم معمولا شب حدود ۱۰ ساعت میخوابه???) و ظهر که میخوابه (اونم نه آنچنان...نرمال ۱.۵ ساعت و نهایتا ۲ ساعت... نیم ساعتم داشته بهرحال...احتمالا در حال حذف کردن خواب روزه، و فقط از خدا میخوام که حداقل دوازده ساعت توی شب بخوابه... همین الان داره کرسی های سری دومش درمیاد، از ۹ که خوابیده ۴ بار بیدار شده... متاسفانه هنوز در حالت نرمال حداقل یک تا دو بار رو شبا بیدار میشه...) تا جایی که توان داشته باشم، روی تزم کار می کنم... و عصر باباش میاد و می بردش بیرون و من اونموقع دیگه فقط می خوام به افق خیره بشم... اصلا نه توان و نه میل هیچ کاری ندارم... فقط خیلییی همت کنم، می خوان بیان خونه، من میرم پیاده روی تند در حد ۳-۴ کیلومتر توی نیم ساعت... و باهم میایم خونه... و چون تاریکه شاید بتونم اونموقع بدوم... و صبح اینجا برای ورزش احساس امنیت ندارم و از اونور هم واقعا بهترین و پربازده ترین تایم روزمه... دلم نمیاد حتی برم دستشویی و مستقیم میرم پشت لپ تاپ که انرژی صبحگاهیم تلف نشه...
خلاصه که توی باتلاقی گیر کردم... دارم دست و پا میزنم... تا به یه تعادلی بین بچه و تربیت و سرگرم کردنش با کارای خونه و تزم و همسرم و زبان و کتابم برسم...
باز دوباره بچه م ناله کرد...
من صبح که قبل از پسرم بیدار میشم معمولا شب حدود ۱۰ ساعت میخوابه???) و ظهر که میخوابه (اونم نه آنچنان...نرمال ۱.۵ ساعت و نهایتا ۲ ساعت... نیم ساعتم داشته بهرحال...احتمالا در حال حذف کردن خواب روزه، و فقط از خدا میخوام که حداقل دوازده ساعت توی شب بخوابه... همین الان داره کرسی های سری دومش درمیاد، از ۹ که خوابیده ۴ بار بیدار شده... متاسفانه هنوز در حالت نرمال حداقل یک تا دو بار رو شبا بیدار میشه...) تا جایی که توان داشته باشم، روی تزم کار می کنم... و عصر باباش میاد و می بردش بیرون و من اونموقع دیگه فقط می خوام به افق خیره بشم... اصلا نه توان و نه میل هیچ کاری ندارم... فقط خیلییی همت کنم، می خوان بیان خونه، من میرم پیاده روی تند در حد ۳-۴ کیلومتر توی نیم ساعت... و باهم میایم خونه... و چون تاریکه شاید بتونم اونموقع بدوم... و صبح اینجا برای ورزش احساس امنیت ندارم و از اونور هم واقعا بهترین و پربازده ترین تایم روزمه... دلم نمیاد حتی برم دستشویی و مستقیم میرم پشت لپ تاپ که انرژی صبحگاهیم تلف نشه...
خلاصه که توی باتلاقی گیر کردم... دارم دست و پا میزنم... تا به یه تعادلی بین بچه و تربیت و سرگرم کردنش با کارای خونه و تزم و همسرم و زبان و کتابم برسم...
باز دوباره بچه م ناله کرد...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم