۱۴۰۰/۶/۱۵، ۰۳:۰۵ عصر
این روزای آخر دو تا کارت بانکیم سوخته ، کارای اداری یهویی پیش اومده
مثلا همه کارامو کردم که هفته آخر فقط استراحت کنم ولی چند روز فقط تو بانکا و ادارات بودم ، یعنی هیچچ کس محض رضای خدا یه ذره به زن حامله هم رحم نمیکنه ، داغون شدم دیروز و امروز
یه احساس متناقضی دارم هم دلم میخواد زودتر ببینمش هم خسته ام و میترسم
چقدر عجیبه این بچه دار شدن
مثلا همه کارامو کردم که هفته آخر فقط استراحت کنم ولی چند روز فقط تو بانکا و ادارات بودم ، یعنی هیچچ کس محض رضای خدا یه ذره به زن حامله هم رحم نمیکنه ، داغون شدم دیروز و امروز
یه احساس متناقضی دارم هم دلم میخواد زودتر ببینمش هم خسته ام و میترسم
چقدر عجیبه این بچه دار شدن