۱۴۰۱/۸/۱۲، ۰۱:۳۱ صبح
تو تاریکی حرف میزنیم
هر چند دقیقه یکبار هم میگه من بابا و مامان دوست (دارم)
احساساتش قلنبه میشه تند تند بوسم میکنه ترتیب هم داره اول به قول خودش لپ حالا اون لپ حالا پیشونی
الان هم درخواست ماساژ داده چشماش سنگین شده داره میخوابه
هر چند دقیقه یکبار هم میگه من بابا و مامان دوست (دارم)
احساساتش قلنبه میشه تند تند بوسم میکنه ترتیب هم داره اول به قول خودش لپ حالا اون لپ حالا پیشونی
الان هم درخواست ماساژ داده چشماش سنگین شده داره میخوابه