۱۴۰۱/۸/۲۲، ۰۱:۲۸ صبح
رخشید منم هم ترس داشتم و هم شاید زیاد به دلم نبود به خاطر شرایطی که داشتم. اما خب همسرم خیلی بچه دوست داشته و داره. نزدیک ۳ سال هم ریز میگفت اما خب شرایط من میدید، دیگه از ی جایی به بعد حس کردم اون بنده خدا هم حقی داره و خیلی به خاطر من پا رو علاقه اش گذاشته و از طرفی چون ناباروری اطرافم داشتم، میترسیدم، مشکلی داشته باشم و فرصت از دست بره و اگر ی زمانی هم بخوام دیگه فرصت درمان نباشه. خلاصه با تمام این شرایط از ی جایی دل زدم به دریا و سعی کردم فقط انجامش بدم و زیاد بهش فکر نکنم. بارداری به نسبت راحتی داشتم یعتی سخت نبود. راستش تا تقریبا زمان تولد هم حسی نداشتم. اما کم کم از ۴-۵ ماهگی به بعد به جای حس وظیفه ، عشق تو من به وجود اومد. طوری که الان خیلی دوست دارم شرایط زندگی ام اجازه بده و ۳-۴ تا بچه داشته باشم خخخخ
رخشید مدل شخصیتی من هم کلا آدم بچه دوستی نیستم. یعنی بچه های خواهر و برادر و پسر خودم خیلی دوست دارن ولی از این تیپایی که نی نی میبینم قش کنم اصلاااا نیستم
رخشید مدل شخصیتی من هم کلا آدم بچه دوستی نیستم. یعنی بچه های خواهر و برادر و پسر خودم خیلی دوست دارن ولی از این تیپایی که نی نی میبینم قش کنم اصلاااا نیستم