۱۴۰۰/۶/۱۹، ۰۲:۲۴ عصر
بن سای جون همه اینارو منم داشتم اصلا اومدن رو شکممو ضدعفونی کنن پنبه میکشیدن یا چی خنک شد هم ترسیده بودم هم قلقلکم گرفته بود اینقدر تکون خوردم آخرش دکترم عصبانی شد گفت هنوز شروع نکردیم که
بعد اومد برش بزنه من آی و وای را انداختم متخصص بیهوشی یه پسر گوگولی مگولی جوون بود خیلی بهم گفت چی شده گفتم حس دارم گفت امکان نداره گفتم چرا الان چاقو گذاشته گفت ببین الان یه فشار میدن بچرو بیرون میارن یه دقیقه پیش برش دادن
خلاصه کولی بازی ای درآوردم که نگو. برای بیرون کشیدن که خواهرم اومده بود تو بعدش گفت اونور پرده تو داشتی جیغ جیغ و آی و وای میکردی همه غشکرده بودند از خنده
برای بخیه کشیدن که رفتم پیش خانم دکترم بهم گفت اتاق عملو رو سرت گذاشته بودی
خلاصه طبیعیه بنسای هممون ازین استرسا داریم هرچقدرم بدونیم هیچی نیست
بعد اومد برش بزنه من آی و وای را انداختم متخصص بیهوشی یه پسر گوگولی مگولی جوون بود خیلی بهم گفت چی شده گفتم حس دارم گفت امکان نداره گفتم چرا الان چاقو گذاشته گفت ببین الان یه فشار میدن بچرو بیرون میارن یه دقیقه پیش برش دادن

خلاصه کولی بازی ای درآوردم که نگو. برای بیرون کشیدن که خواهرم اومده بود تو بعدش گفت اونور پرده تو داشتی جیغ جیغ و آی و وای میکردی همه غشکرده بودند از خنده
برای بخیه کشیدن که رفتم پیش خانم دکترم بهم گفت اتاق عملو رو سرت گذاشته بودی
خلاصه طبیعیه بنسای هممون ازین استرسا داریم هرچقدرم بدونیم هیچی نیست