آخی خدا رحمتشون کنه و داغ جوون خیلیم سختتره. من مامانم میگه با کسیم نمی موندم و یه سری پیش مامان بزرگم گذاشته بودم و اومده بود دیده بود مامان بزرگم داره گریه می کنه و گفته بود این بچه تمام مدت گریه کرده بود و اصلا آروم نشده. بعضی بچه ها کلا سختترن و خیلی صبوری می خوان اون اوایل.
البته اینم بگما، مامان من همچین یه مقدار سختگیره و معیارهای خاص خودشو داره. مثلا داداشم که میگم آروم بود درین حد آروم بود که مامانم می گفت رو سندلی بشین و فلان جوجورو از پنجره نگاه کن تا من برم خرید کنم و بیام و داداشم تمام مدت این کار رو می کرد. مثلا دبستانی اینا بود یه جا دراز کش و در حال کتاب خوندن بود.
البته اینم بگما، مامان من همچین یه مقدار سختگیره و معیارهای خاص خودشو داره. مثلا داداشم که میگم آروم بود درین حد آروم بود که مامانم می گفت رو سندلی بشین و فلان جوجورو از پنجره نگاه کن تا من برم خرید کنم و بیام و داداشم تمام مدت این کار رو می کرد. مثلا دبستانی اینا بود یه جا دراز کش و در حال کتاب خوندن بود.