۱۴۰۱/۹/۶، ۰۶:۱۳ عصر
مرسی صنوبر جان
نه من هیچوقت تو زندگیم پیش نیومد هیچ مقطعی بگم بچه دار نخواهم شد یه تایمی واقعا گرفتار بودیم تو صندلی داغ گفتم هم درسم هم خرید خونه وامای سنگین اقساط زیاد … واقعا هیچ جوره فکر میکردم نمیشه بچه دار شد اون مقطع اما خب اشتباه کردم کاش خونه کوچکتر میگرفتم یا اصلا مستاجر میموندم زودتر بچه میاوردم گناه داره بچم خواهر برادر نداشته باشه یه بحث دیگه هم ترس وحشتناک من از بارداری بود ببین من واژینیسم خاصیم خیلی خاص با همسرم مشکلی نداشتم اما هیچوقت بجز آقاحسینی هیچکس معاینم نکرده به خواهرمم الکی میگفتم دکتر خودمو دارم. اصلا حس بدی میگیرم از معاینه برای همینم اون موقع قبل اقدام عکس رنگیم با بیهوشی انجام دادم
تو رابطه هم واقعا سرد و تنبلم یعنی بوس و بغل و ناز رو ترجیح میدم به رابطه واقعی. خوشبختانه همسرمم نسبتا شبیه خودمه برای همین باور کن اینکه فکر کنم برای بارداری باید رابطه داشته باشم برام عذاب اور بود الانم اگه دست دست کردم فقط بخاطر این موضوعه وگرنه دومی رو باردار بودم
هی به خودم زمان میدم چون میدونم باز باید به چشم پروژه ببینم قضیه رو
الانم نگران تخمکای عزیزمم پیر نشن ضعیف نشن
نه من هیچوقت تو زندگیم پیش نیومد هیچ مقطعی بگم بچه دار نخواهم شد یه تایمی واقعا گرفتار بودیم تو صندلی داغ گفتم هم درسم هم خرید خونه وامای سنگین اقساط زیاد … واقعا هیچ جوره فکر میکردم نمیشه بچه دار شد اون مقطع اما خب اشتباه کردم کاش خونه کوچکتر میگرفتم یا اصلا مستاجر میموندم زودتر بچه میاوردم گناه داره بچم خواهر برادر نداشته باشه یه بحث دیگه هم ترس وحشتناک من از بارداری بود ببین من واژینیسم خاصیم خیلی خاص با همسرم مشکلی نداشتم اما هیچوقت بجز آقاحسینی هیچکس معاینم نکرده به خواهرمم الکی میگفتم دکتر خودمو دارم. اصلا حس بدی میگیرم از معاینه برای همینم اون موقع قبل اقدام عکس رنگیم با بیهوشی انجام دادم
تو رابطه هم واقعا سرد و تنبلم یعنی بوس و بغل و ناز رو ترجیح میدم به رابطه واقعی. خوشبختانه همسرمم نسبتا شبیه خودمه برای همین باور کن اینکه فکر کنم برای بارداری باید رابطه داشته باشم برام عذاب اور بود الانم اگه دست دست کردم فقط بخاطر این موضوعه وگرنه دومی رو باردار بودم
هی به خودم زمان میدم چون میدونم باز باید به چشم پروژه ببینم قضیه رو
الانم نگران تخمکای عزیزمم پیر نشن ضعیف نشن

