۱۴۰۱/۹/۷، ۰۲:۵۷ صبح
نونا منم پریزارو پوشوندم. کشوهارو تهش ضربه گیر چسبوندم که تا ته بسته نشن و دستش نمونه لای کشو.
منم درستشو نمیدونم. حالا شاید رز مطالعه مرتبط داشته بهتر بدونه ولی واقعا مبل برام استرسی بود. روشون وایمیستاد. بعد یهو ذوق میکرد یا دستشو ول میکرد از پشت پرت میشد پایین. مخصوصا که هنوز بدون کمک واینمیسه. باید یه جارو بگیره.
کل زمین رو پر کرده بودم کوسن و بالش و پتو و... که از رو مبل میفته آسیب نبینه. دیگه دیدم خونه که شده بازار شام. کلا جمعشون کردم
منم درستشو نمیدونم. حالا شاید رز مطالعه مرتبط داشته بهتر بدونه ولی واقعا مبل برام استرسی بود. روشون وایمیستاد. بعد یهو ذوق میکرد یا دستشو ول میکرد از پشت پرت میشد پایین. مخصوصا که هنوز بدون کمک واینمیسه. باید یه جارو بگیره.
کل زمین رو پر کرده بودم کوسن و بالش و پتو و... که از رو مبل میفته آسیب نبینه. دیگه دیدم خونه که شده بازار شام. کلا جمعشون کردم