۱۴۰۱/۹/۱۲، ۰۱:۰۹ صبح
ندا باورت میشه قیچی رو برده رو تختش کنار بالشت گذاشته
رفتم بوسش کنم ترسید که نکنه اومدم قیچی ببرم دستشو گذاشت روش!
فردا گریه زاری داریم
رفتم بوسش کنم ترسید که نکنه اومدم قیچی ببرم دستشو گذاشت روش!
فردا گریه زاری داریم