پروانه جان ۲۱ مرداد ۶۳ هستم
بچه ها چون یهو همه چی خوب بود بعد اون اتفاق افتادم کلا شوکه شدم و اینکه در هفته دوبار میفرستادم سونو که ضربان قلب ایست کنه برای سقط اجازه بدن دکتر سونو میگفت با اینکه آب دورش خیلی خیلی کم ولی این بچه قلبش عین ساعت داره میزنه اینا واسم عذاب آور وقتی میان توی ذهنم وگرنه روزی که فهمیدم باردارم هیچ حس خاصی نداشتم که بگم آره ذوق زده بودم وقتی صدای قلب رو شنیدم همه ی حسای قشنگ اومد
بچه ها چون یهو همه چی خوب بود بعد اون اتفاق افتادم کلا شوکه شدم و اینکه در هفته دوبار میفرستادم سونو که ضربان قلب ایست کنه برای سقط اجازه بدن دکتر سونو میگفت با اینکه آب دورش خیلی خیلی کم ولی این بچه قلبش عین ساعت داره میزنه اینا واسم عذاب آور وقتی میان توی ذهنم وگرنه روزی که فهمیدم باردارم هیچ حس خاصی نداشتم که بگم آره ذوق زده بودم وقتی صدای قلب رو شنیدم همه ی حسای قشنگ اومد