عزیز دلم می فهممت...
شما به فکر ناراحتی بچه نباش چون او داره درد رشدش رو تحمل می کنه و اکثر بچه ها این مسائل رو دارن... همه ی بچه ها درد دندون درآوردن رو دارن... تا دوران بلوغ رشد استخوان و اندامشون هست که مسلما همه ی اینها با درد همراهه... به خدا تا باشه از این دردها... درد بیمار شدن نباشه... بقیه گذراست... ریفلاکس پدر آدمو درمیاره ولی تموم میشه... به خدا تموم میشه...
الان هم چون زیاد گریه می کنه و پست میزنه و توی بغلت آروم نمیشه مستاصل شدی وگرنه بچه همون بچه س... شما وقتی خودت ناآروم باشی، بچه واقعا حس می کنه و یا ازت دوری می کنه یا توی بغلت آروم نمی مونه...
کفرگویی و اینها هم طبیعیه... اینم فکر کنم خیلیا از سر می گذرونن و یه زمانی پی می برن که چقدر ضعیف و تنها هستن... خودت رو بابت فکرت، حست، ضعف هات، ناتوانی هات سرزنش نکن... بچه گریه می کنه و طبیعیه و ما هم جوری برنامه ریزی شدیم که در مقابل گریه ی بچه یا حتی صداهای شبیه به گریه ی بچه عکس العمل نشون بدیم که گونه مون روی زمین حفظ بشه... پس همین شنیدن گریه و ناتوانی برای آروم کردن بچه خودش یه عذابه... واقعا عذابه ولی باید یاد بگیری که اگه گریه بر اثر درد واقعی و جدی نیست نادیده بگیری که به رسیدن به خواسته هاش با گریه عادت نکنه... ببین من خودم شاید ۹۰٪ زمان بیداری و آروم بودنش بغلم بود ولی وقتی لج می کرد و خواسته ای داشت و با گریه می خواست بهش برسه دیگه بغلش نمی کردم و میذاشتمش زمین با پیش پیش کردن بهش می فهموندم که گریه توی بغل من و بدون دلیل معنا نداره و با گریه نمی تونه به خواسته هاش برسه... باید به صدای گریه عادت کنی، این زبانشون هست و هر گریه ای هم نشونه ی ناراحتی نیست.... فقط بچه ای که مریضه گریه نمی کنه....
و بیش از بحث ناراحتی برای بچه، من نگران خودت هستم...
با روانشناس صحبت می کنی؟ کسی رو داری بتونی صحبت کنی و یه نصف روز از کار بچه دور بمونی؟ بتونی با همسرت بری بیرون؟ کسی هست کمکت کنه؟
شما به فکر ناراحتی بچه نباش چون او داره درد رشدش رو تحمل می کنه و اکثر بچه ها این مسائل رو دارن... همه ی بچه ها درد دندون درآوردن رو دارن... تا دوران بلوغ رشد استخوان و اندامشون هست که مسلما همه ی اینها با درد همراهه... به خدا تا باشه از این دردها... درد بیمار شدن نباشه... بقیه گذراست... ریفلاکس پدر آدمو درمیاره ولی تموم میشه... به خدا تموم میشه...
الان هم چون زیاد گریه می کنه و پست میزنه و توی بغلت آروم نمیشه مستاصل شدی وگرنه بچه همون بچه س... شما وقتی خودت ناآروم باشی، بچه واقعا حس می کنه و یا ازت دوری می کنه یا توی بغلت آروم نمی مونه...
کفرگویی و اینها هم طبیعیه... اینم فکر کنم خیلیا از سر می گذرونن و یه زمانی پی می برن که چقدر ضعیف و تنها هستن... خودت رو بابت فکرت، حست، ضعف هات، ناتوانی هات سرزنش نکن... بچه گریه می کنه و طبیعیه و ما هم جوری برنامه ریزی شدیم که در مقابل گریه ی بچه یا حتی صداهای شبیه به گریه ی بچه عکس العمل نشون بدیم که گونه مون روی زمین حفظ بشه... پس همین شنیدن گریه و ناتوانی برای آروم کردن بچه خودش یه عذابه... واقعا عذابه ولی باید یاد بگیری که اگه گریه بر اثر درد واقعی و جدی نیست نادیده بگیری که به رسیدن به خواسته هاش با گریه عادت نکنه... ببین من خودم شاید ۹۰٪ زمان بیداری و آروم بودنش بغلم بود ولی وقتی لج می کرد و خواسته ای داشت و با گریه می خواست بهش برسه دیگه بغلش نمی کردم و میذاشتمش زمین با پیش پیش کردن بهش می فهموندم که گریه توی بغل من و بدون دلیل معنا نداره و با گریه نمی تونه به خواسته هاش برسه... باید به صدای گریه عادت کنی، این زبانشون هست و هر گریه ای هم نشونه ی ناراحتی نیست.... فقط بچه ای که مریضه گریه نمی کنه....
و بیش از بحث ناراحتی برای بچه، من نگران خودت هستم...
با روانشناس صحبت می کنی؟ کسی رو داری بتونی صحبت کنی و یه نصف روز از کار بچه دور بمونی؟ بتونی با همسرت بری بیرون؟ کسی هست کمکت کنه؟
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم