اگه می تونی ظهرها بخواب رخشید. من تا چند هفته پیش شبها ده ساعت می خوابم و تا اواسط بارداری ظهرهام یه چرتی می زدم. سر دخترم تا زایمانم مشکل خواب کلا نداشتم ولی این بارداری چند هفته ای هست نفسم می گیره و ماجرا دارم. با اینکه هوای اینجا مرطوبه بخور سرد روشن می کنم یه حس سرد و خیسی میده و اونم خیلی تاثیر نداشت دیگه توش روغن اسطوخودوس می ریزم و تو بینیمم قطره می ریزم. هم ریه ام تنگ شده چون بچه بزرگ شده هم بینیم کیپ میشه دراز میشم. البته سرمام خوردم هنوز کامل کامل اثرش نرفته و یه مقدار کیپی بینی ازونه.
نسیمه تا جنسیتی نگفتن از اتاق نیا بیروناااا. من تو یه گروهیم یه خانمی هست که قبل باردار شدنم دوست داشت جنسیتو بدونه. خلاصه هجده هفته آنومالیم رفت تشخیص ندادن و الانم ۲۵-۲۶ هفته اشه سونو نرفته و میگه ۲۹ هفته اینا میرم. تو ایران دیگه خیلی سونو کم می کنن. اینجا حداکثر فاصله بین سونوها چهار هفته است. آخه رشد بچه، وضعیت مثلا مایع و جفت اینارو فقط با سونو میشه فهمید.
حوصله رو که نگو رخشیددددد، من سر دخترم خیلی از حالت عادیم اعصاب و حوصله ام بهتر شده بود ولی سر این حوصله خودمو کوچکترین فشاریو ندارم. لباس آزاد آزاد میرم می گیرم و اصلا تحمل کوچکترین فشاری از طرف لباسهامو ندارم. همه طرفم بالش میذارم و به پهلو که می خوابم یه بالش خاص دارم که قبلا اصلا ازش تو خونمون استفاده نمی کردیم و یه جورایی اون تشک پسرمه و میذارمش زیر شکمم و پسرمم شبها خودشو قلنبه ترم می کنه رو به بیرون و پخش میشه رو اون بالشه.
الان فقط دلمممم زایمان و خلاصی می خواد.
نسیمه تا جنسیتی نگفتن از اتاق نیا بیروناااا. من تو یه گروهیم یه خانمی هست که قبل باردار شدنم دوست داشت جنسیتو بدونه. خلاصه هجده هفته آنومالیم رفت تشخیص ندادن و الانم ۲۵-۲۶ هفته اشه سونو نرفته و میگه ۲۹ هفته اینا میرم. تو ایران دیگه خیلی سونو کم می کنن. اینجا حداکثر فاصله بین سونوها چهار هفته است. آخه رشد بچه، وضعیت مثلا مایع و جفت اینارو فقط با سونو میشه فهمید.
حوصله رو که نگو رخشیددددد، من سر دخترم خیلی از حالت عادیم اعصاب و حوصله ام بهتر شده بود ولی سر این حوصله خودمو کوچکترین فشاریو ندارم. لباس آزاد آزاد میرم می گیرم و اصلا تحمل کوچکترین فشاری از طرف لباسهامو ندارم. همه طرفم بالش میذارم و به پهلو که می خوابم یه بالش خاص دارم که قبلا اصلا ازش تو خونمون استفاده نمی کردیم و یه جورایی اون تشک پسرمه و میذارمش زیر شکمم و پسرمم شبها خودشو قلنبه ترم می کنه رو به بیرون و پخش میشه رو اون بالشه.
الان فقط دلمممم زایمان و خلاصی می خواد.