۱۴۰۰/۶/۳۰، ۰۳:۱۵ صبح
بچه ها چند روز پیش مادرشوهرم که اینجا بود گفت دلم میخواد بچه رو ببرم حموم ، منم گفتم دفعه بعدی میگم شما بیاین ببرین
ظهر وسایل بچه رو آماده کردم به شوهرم گفتم بهش بگه بیاد ، بعد ۵ دقیقه خواهرشوهرم بدون ماسک اومد تو خونه که من میبرم مامانم گفته میترسه !! منم کارد میزدی خونم در نمیومد از اینکه دیدم بدون ماسکه و اینکه خیلی ریلکس اومده بره تو حموم
گفتم نه اصلا اگه مادر خواست بیاد ببره وگرنه خودمون مببریم
اونم رفت
میدونم خیلی بد گفتم عصبانی هم بودم ولی حق نداشتم به نظرتون؟ شوهرم میگه دلت از جای دیگه پر بوده الکی حساس شدی
توروخدا میبینین من با چیا سر و کله میزنم این وسط؟؟؟
ظهر وسایل بچه رو آماده کردم به شوهرم گفتم بهش بگه بیاد ، بعد ۵ دقیقه خواهرشوهرم بدون ماسک اومد تو خونه که من میبرم مامانم گفته میترسه !! منم کارد میزدی خونم در نمیومد از اینکه دیدم بدون ماسکه و اینکه خیلی ریلکس اومده بره تو حموم
گفتم نه اصلا اگه مادر خواست بیاد ببره وگرنه خودمون مببریم
اونم رفت
میدونم خیلی بد گفتم عصبانی هم بودم ولی حق نداشتم به نظرتون؟ شوهرم میگه دلت از جای دیگه پر بوده الکی حساس شدی
توروخدا میبینین من با چیا سر و کله میزنم این وسط؟؟؟