۱۴۰۰/۶/۳۰، ۰۴:۲۶ صبح
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۶/۳۰، ۰۴:۴۷ صبح، توسط Roshanak7367.)
ممنونم دوستای خوبم حرفاتون واقعا امیدوار کنندس
مرسی از نذراتون چقدر خوشحالم که دارمتون
من سه روز بعد زایمان استراحت مطلق بودم یجورایی بسته شده بودم به تخت!اصلا دیگه کمرمم سر شده بود نمیذاشتن برم پیش بچم...از خاطره زایمانم که نمیگم اصلاا که بقیه استرس نگیرن
بچمو نشون ندادن بهم فقط یه گریه خیلی ضعیف شنیدم
بچه ی من الان شیرم نمیتونه بخوره و گریه هم نمیکنه...وای جیگرم آتیش میگیره بخدا
کاش حداقل وزنش نرمال بود...لعنت به من که با مسمومیت حاملگی باعث شدم بچم اینجوری عذاب بکشه
دکترا میگن فقط باید قوی باشه که بتونه زنده بمونه....کوچولوی من همش سی سانته!واقعا ندا جون...سخته هرکی بعد من اومده بچشم کنارش مرخص شده رفته....من تک و تنها بدون بچم...مرخصمم نمیکنن اصلا حوصله هیشکی هم ندارم بهم زنگ میزنن میخوامگوشیمو بشکونم
بازم اینجا که میام یکم حرف میزنم آروم میشم
راستی بچه ها من یه قطره هم شیر ندارم بهم ظرف دادن رفتم خونه بدوشم بزارم فریزر هروقت گفتن ببرم براشون!!!!ولی من یه قطره هم ندارم ۴ روزه!کی میاد پس؟من کلا شیر ندارم؟؟
مرسی از نذراتون چقدر خوشحالم که دارمتون
من سه روز بعد زایمان استراحت مطلق بودم یجورایی بسته شده بودم به تخت!اصلا دیگه کمرمم سر شده بود نمیذاشتن برم پیش بچم...از خاطره زایمانم که نمیگم اصلاا که بقیه استرس نگیرن
بچمو نشون ندادن بهم فقط یه گریه خیلی ضعیف شنیدم
بچه ی من الان شیرم نمیتونه بخوره و گریه هم نمیکنه...وای جیگرم آتیش میگیره بخدا
کاش حداقل وزنش نرمال بود...لعنت به من که با مسمومیت حاملگی باعث شدم بچم اینجوری عذاب بکشه
دکترا میگن فقط باید قوی باشه که بتونه زنده بمونه....کوچولوی من همش سی سانته!واقعا ندا جون...سخته هرکی بعد من اومده بچشم کنارش مرخص شده رفته....من تک و تنها بدون بچم...مرخصمم نمیکنن اصلا حوصله هیشکی هم ندارم بهم زنگ میزنن میخوامگوشیمو بشکونم
بازم اینجا که میام یکم حرف میزنم آروم میشم
راستی بچه ها من یه قطره هم شیر ندارم بهم ظرف دادن رفتم خونه بدوشم بزارم فریزر هروقت گفتن ببرم براشون!!!!ولی من یه قطره هم ندارم ۴ روزه!کی میاد پس؟من کلا شیر ندارم؟؟