۱۴۰۱/۹/۲۸، ۰۳:۱۷ عصر
نرگس جان پسرخاله من خیلی با بقیه ما دخترخاله پسرخاله ها اختلاف سن داره، از بچگی عااااشق آشپزی بود. یادمه هفته سالش بود، با خط کش رو لیوان علامت میزد، دو سانت دوسانت، بعد ژله رنگی و ژله سفید میزد طبقه طبقه که طبقاتش قشنگ هم اندازه در بیاد. کلی ذوق میکرد نشون ما میداد. دوسال قبل تو مسابقات بین المللی آشپزی از دست خانم سمیرا جنت دوست جایزه گرفت و کلی تو موسسه پانیذ براش مراسم تقدیر و تشکر گرفتند. امسالم دانشگاه تهران قبول شد! از اول میگفت میرم مدیریت هتلداری و سرآشپز بین المللی میشم. اینقدر این بچه از سن ده دوازده سالگی آینده اش براش مثل روز روشن بود منه 37 ساله اینقدر با اطمینان نمیتونم راجع به آینده شغلیم نظر بدم!
بعد همین بچه همزمان با درس خوندنش پک شب یلدا و پک نوروز آماده میکرد، شیرینی به شکل انار، هندونه و اینا میبرد با اصصصصرارر میذاشت تو مغازه سوپری های محله شون میگفت آقا هرچی فروختی نصفیش مال خودتون. کلللی مشتری ثابت پیدا کرده بود. تو ولنتاین هام ماکارون های رنگی میزد تو اینستا میفروخت! خیلی اعجوبه است این بچه. پسررر اونهم آشپزی...
قشنگ بچه های الان با قدیم خیلی فرق دارند.
بعد همین بچه همزمان با درس خوندنش پک شب یلدا و پک نوروز آماده میکرد، شیرینی به شکل انار، هندونه و اینا میبرد با اصصصصرارر میذاشت تو مغازه سوپری های محله شون میگفت آقا هرچی فروختی نصفیش مال خودتون. کلللی مشتری ثابت پیدا کرده بود. تو ولنتاین هام ماکارون های رنگی میزد تو اینستا میفروخت! خیلی اعجوبه است این بچه. پسررر اونهم آشپزی...
قشنگ بچه های الان با قدیم خیلی فرق دارند.