۱۴۰۰/۷/۲، ۰۲:۲۰ صبح
خوب من خیلی تازه مامان شدم ولی تجربه این مدتو مینویسم. فکر کنم فقط من بودم که همیشه عاشق بچه بودم
من همیشه احساس میکردم درونم یه عالمه عشق، یه عالمه شعر، یه عالمه بازی های بچه گونه، یه عالمه فداکاری هست که باید حتما یه بچه داشته باشم که بتونم ازشون استفاده کنم. وگرنه درون من از بین میرن. البته من معلمم و کلا بچه هارو دوس دارم. ولی خوب معلم فیزیک دبیرستان خیلی نمیتونه ازین نظر خودشو تخلیه کنه
من از موقع خاستگاری با همسرم قرار گذاشتم که باید بچه دار بشیم و اونم قبول کرد. اما اعتراف میکنم اگر الان اقدام کردم فقط به خاطر این بود که از سنمون ترسیدم. ناباروری تو خانواده ما زیاده و من الان اقدام کردم که اگر مشکلی بود، فرصت داشته باشیم برای درمان. من 31 سالمه و همسرم 35.اگر میدونستم تو اقدام اول باردار میشم قطططططططعا 7_8 سال مینداختمش عقب چون واقعا تو زندگی با همسرم داشت بهم خوش میگذشت.
من چون برای بارداری از قبل برنامه داشتم شرایط کاریمو جوری چیدم که بتونم با بچه هم کار کنم. و عملا از امروز که اول مهر بود برگشتم سرکارم.من مامانم و خواهرمو دارم که میتونن بهم کمک کنن. البته خواهرم الان بارداره ولی کلا شخصیتش یه جوریه که میتونم بابت بچم بهش تکیه کنم.
وضع مالی معمولی داریم ولی خوب همسرم شغل ثابت داره و حقوقش از پس هزینه هامون برمیاد. میتونیم درآمد منو کلا پس انداز کنیم یا برای تفریح خرج کنیم.
منم مثل نونا روزی که برای کشیدن بخیه هام رفتم اولین سوالی که از دکترم پرسیدم این بود که کی میتونم دوباره اقدام کنم برای بارداری. البته من بابت زایمان اولم باید فاصله باشه بین بارداری هام و ازین بابت واقعا ناراحتم.
تنها دغدغم تفریحات دو نفرمون بود. امشب پسرمو گذاشتم پیش مامانم و با همسرم شام رفتیم بیرون و بعد رفتیم خونه خودمون سریال هامو که این مدت ازشون عقب افتادم دیدیم. فکر کنم با کمک مامانم بتونیم یه تایمایی برای خودمون داشته باشیم.
من همیشه احساس میکردم درونم یه عالمه عشق، یه عالمه شعر، یه عالمه بازی های بچه گونه، یه عالمه فداکاری هست که باید حتما یه بچه داشته باشم که بتونم ازشون استفاده کنم. وگرنه درون من از بین میرن. البته من معلمم و کلا بچه هارو دوس دارم. ولی خوب معلم فیزیک دبیرستان خیلی نمیتونه ازین نظر خودشو تخلیه کنه
من از موقع خاستگاری با همسرم قرار گذاشتم که باید بچه دار بشیم و اونم قبول کرد. اما اعتراف میکنم اگر الان اقدام کردم فقط به خاطر این بود که از سنمون ترسیدم. ناباروری تو خانواده ما زیاده و من الان اقدام کردم که اگر مشکلی بود، فرصت داشته باشیم برای درمان. من 31 سالمه و همسرم 35.اگر میدونستم تو اقدام اول باردار میشم قطططططططعا 7_8 سال مینداختمش عقب چون واقعا تو زندگی با همسرم داشت بهم خوش میگذشت.
من چون برای بارداری از قبل برنامه داشتم شرایط کاریمو جوری چیدم که بتونم با بچه هم کار کنم. و عملا از امروز که اول مهر بود برگشتم سرکارم.من مامانم و خواهرمو دارم که میتونن بهم کمک کنن. البته خواهرم الان بارداره ولی کلا شخصیتش یه جوریه که میتونم بابت بچم بهش تکیه کنم.
وضع مالی معمولی داریم ولی خوب همسرم شغل ثابت داره و حقوقش از پس هزینه هامون برمیاد. میتونیم درآمد منو کلا پس انداز کنیم یا برای تفریح خرج کنیم.
منم مثل نونا روزی که برای کشیدن بخیه هام رفتم اولین سوالی که از دکترم پرسیدم این بود که کی میتونم دوباره اقدام کنم برای بارداری. البته من بابت زایمان اولم باید فاصله باشه بین بارداری هام و ازین بابت واقعا ناراحتم.
تنها دغدغم تفریحات دو نفرمون بود. امشب پسرمو گذاشتم پیش مامانم و با همسرم شام رفتیم بیرون و بعد رفتیم خونه خودمون سریال هامو که این مدت ازشون عقب افتادم دیدیم. فکر کنم با کمک مامانم بتونیم یه تایمایی برای خودمون داشته باشیم.