۱۴۰۱/۱۰/۴، ۰۸:۵۵ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۱۰/۴، ۰۹:۱۳ عصر، توسط atefehjjjjjjj.)
ممنونم از همتون
اینجا چه جای خوبیه
آدم میتونه خودش باشه بدون اینکه نقش بازی کنه پذیرفته میشه
یکی از مشکلاتم بچه ها ارتباط برقرار کردن با آدمای سطح پایینه
من کلا همیشه دوس داشتم با آدمای بالاتر از خودم از نظر سطح زندگی و تحصیلات و شغل ارتباط برقرار کنم
اقوام سمت خودم تحصیلات آنچنانی ندارن نمیگم من تحصیلکرده ام اما واقعا رفتن ب دانشگاه دیدم رو به جامعه بیشتر باز کرد
خلاصه بگم آدمای پررو رو واقعا نمیدونم چیکار کنم
مثلا من ی زندایی دارم دختر ۷ ساله داره هررررر کاری دلش بخواد انجام میده
مامان من عمشه به این بهانه کلاااا بچه رو راحت میزاره
یبار ی سرویس ظرف مامانمو خودش موقع ظرف شستن شکست حواسش نبود ولی کلا نکرد بگه تو این گرونی ی پیش دستی براشون بخرم جبران بشه
یا قبلا بخودش نمیرسید واقعا نمیرسید ها
الان کلا تو آرایشگاه و بازاره فقط
من بعد بچه کلا دست از خودم کشیدم ن مو رنگ کردم نه کرم ن ماسک هیچی
خب تبعات بچه بود
اومد یبار گفت ناراحت نشی ولی پاشو بخودت برس موهاتو رنگ کن ورزش کن
دهنم باز مونده بود ک این آدم رو من اصن حساب نمیکردم اومده منو نصیحت میکنه
یا الان عموم عروس گرفته ده سال از من کوچیکتره ها کلا باهاش یبار در حد احوالپرسی برخورد داشتم ب خواهرم گفته میخوام برم آتلیه یلدا ببین عاطفه لباس داره بهم بده !
یا این خوبه جشم دعوت بودیم شاید ۵۰ نفر وسط داشتیم میرقصیدیم ی لحظه من تنها شدم یهو برگشت بهم گفت نباید تنها برقصی ببین دونفری باید برقصی ی نفرو پیدا کن باهاش برقص !
حالا اینا ک وسط بودن همه عمه و دایی و خاله من بودنا !
حالا برام جالب بود ک شاید میخواد باهام سرصحبت باز کنه ولی آخه آنقدر صمیمی؟
کلا آدم بسته ای هستم نسبت به روابط
ولی شیطون جون حرفت خوب بود شاید لازمه خودمو مجبور کنم حرف بزنم با آدما
پری جان حرفات عالی بود در مورد ظاهرم باید بنویسم چیا لازم دارم و کم کم بخرم
یا مثلا من جدیدا تا وقت گیر میارم میخوابم اصلا رغبت ب بیداری ندارم چون کلا خودمو محدود ب دخترم گردم اما دیشب قبل خواب طبق پیشنهاد نسیمه ۵۰ صفحه کتابمو خوندم صورتمو شستم مرطوب کننده هم زدم
باید سعی کنم کار مفید انجام بدم
عصر شیر برنج پختم بجای اینکه واسه دخترم فقط برای هممون درست کردم و لذت بردم
واقعا خدا ب لیانه با دستورات غذاییش عمر بده
خوبه این تاپیک هست واقعا
من حتی گاهی با آدمای سطح بالا هم رفت و آمد میکنم میام خونه بغض میکنم۰
رخشید قشنگم نمیشه دوباره برم دفتر
فعلا درگیر بچمم بشدت
ولی آخ آزمون استخدامی جونمه
خیییییییلی بشدت دوس دارم بخونم
راستش خیلیا نصیحتم کردن ک ولش کن سه بار آزمون دادی نشد دیگه نمیشه بگرد کار دیگه یا کلاس هنری برو و ..
ولی واقعا از ته دلم خوندن رو دوس دارم معلم شدن بزرگترین آرزو و هدفمه
ولی از بس درگیر دخترم شدم شبا بیهوش میشم
تو بارداریم تا لحظه آخر خوندم تا بتونم برسم به آزمون
اما یادمه دخترم ۴ ماهه بود روز آزمون بشدت دلدرد بود و گریه
منم نشد برم
ولی الان جسته گریخته میخونم ۵۰۰ صفحه ماه قبل نصف شبا بلند شدم خوندم
دوباره شروع میکنم خیلی دوس دارم امسال برسم بهش
چندتا از دوستام پارسال قبول شدن
من چقدرررر گریه کردم ! از بی عرضگی
البته ک نمرم عالی بود اما بومی نبودم نشد نمرم اومد پایین
راستی در مورد زندایی خواستم بگم
این دخترش هرکاری میکنه
مثلا مجلس دعوت بودیم ب هر مهمون ی سهمیه پذیرایی میکردن
من داشتم میرقصیدم تا برگشتم سرمیز یهو زندایی گفت ببخشید دخترم سهمیه تورو هم خورد !!!
اون لحظه و تموم لحظه های مشابه نمیدونستم چیکار کنم چی بگم ک هم شان خودم حفظ بشه هم ایشونو بشورم پهن کنم
ن حالا ک شکم مهم باشه ها
فقط اینکارش اذیتم کرد وگرنه حالا خودم کیلویی میخریدم واسه خودم
اینجا چه جای خوبیه
آدم میتونه خودش باشه بدون اینکه نقش بازی کنه پذیرفته میشه
یکی از مشکلاتم بچه ها ارتباط برقرار کردن با آدمای سطح پایینه
من کلا همیشه دوس داشتم با آدمای بالاتر از خودم از نظر سطح زندگی و تحصیلات و شغل ارتباط برقرار کنم
اقوام سمت خودم تحصیلات آنچنانی ندارن نمیگم من تحصیلکرده ام اما واقعا رفتن ب دانشگاه دیدم رو به جامعه بیشتر باز کرد
خلاصه بگم آدمای پررو رو واقعا نمیدونم چیکار کنم
مثلا من ی زندایی دارم دختر ۷ ساله داره هررررر کاری دلش بخواد انجام میده
مامان من عمشه به این بهانه کلاااا بچه رو راحت میزاره
یبار ی سرویس ظرف مامانمو خودش موقع ظرف شستن شکست حواسش نبود ولی کلا نکرد بگه تو این گرونی ی پیش دستی براشون بخرم جبران بشه
یا قبلا بخودش نمیرسید واقعا نمیرسید ها
الان کلا تو آرایشگاه و بازاره فقط
من بعد بچه کلا دست از خودم کشیدم ن مو رنگ کردم نه کرم ن ماسک هیچی
خب تبعات بچه بود
اومد یبار گفت ناراحت نشی ولی پاشو بخودت برس موهاتو رنگ کن ورزش کن
دهنم باز مونده بود ک این آدم رو من اصن حساب نمیکردم اومده منو نصیحت میکنه
یا الان عموم عروس گرفته ده سال از من کوچیکتره ها کلا باهاش یبار در حد احوالپرسی برخورد داشتم ب خواهرم گفته میخوام برم آتلیه یلدا ببین عاطفه لباس داره بهم بده !
یا این خوبه جشم دعوت بودیم شاید ۵۰ نفر وسط داشتیم میرقصیدیم ی لحظه من تنها شدم یهو برگشت بهم گفت نباید تنها برقصی ببین دونفری باید برقصی ی نفرو پیدا کن باهاش برقص !
حالا اینا ک وسط بودن همه عمه و دایی و خاله من بودنا !
حالا برام جالب بود ک شاید میخواد باهام سرصحبت باز کنه ولی آخه آنقدر صمیمی؟
کلا آدم بسته ای هستم نسبت به روابط
ولی شیطون جون حرفت خوب بود شاید لازمه خودمو مجبور کنم حرف بزنم با آدما
پری جان حرفات عالی بود در مورد ظاهرم باید بنویسم چیا لازم دارم و کم کم بخرم
یا مثلا من جدیدا تا وقت گیر میارم میخوابم اصلا رغبت ب بیداری ندارم چون کلا خودمو محدود ب دخترم گردم اما دیشب قبل خواب طبق پیشنهاد نسیمه ۵۰ صفحه کتابمو خوندم صورتمو شستم مرطوب کننده هم زدم
باید سعی کنم کار مفید انجام بدم
عصر شیر برنج پختم بجای اینکه واسه دخترم فقط برای هممون درست کردم و لذت بردم
واقعا خدا ب لیانه با دستورات غذاییش عمر بده
خوبه این تاپیک هست واقعا
من حتی گاهی با آدمای سطح بالا هم رفت و آمد میکنم میام خونه بغض میکنم۰
رخشید قشنگم نمیشه دوباره برم دفتر
فعلا درگیر بچمم بشدت
ولی آخ آزمون استخدامی جونمه
خیییییییلی بشدت دوس دارم بخونم
راستش خیلیا نصیحتم کردن ک ولش کن سه بار آزمون دادی نشد دیگه نمیشه بگرد کار دیگه یا کلاس هنری برو و ..
ولی واقعا از ته دلم خوندن رو دوس دارم معلم شدن بزرگترین آرزو و هدفمه
ولی از بس درگیر دخترم شدم شبا بیهوش میشم
تو بارداریم تا لحظه آخر خوندم تا بتونم برسم به آزمون
اما یادمه دخترم ۴ ماهه بود روز آزمون بشدت دلدرد بود و گریه
منم نشد برم
ولی الان جسته گریخته میخونم ۵۰۰ صفحه ماه قبل نصف شبا بلند شدم خوندم
دوباره شروع میکنم خیلی دوس دارم امسال برسم بهش
چندتا از دوستام پارسال قبول شدن
من چقدرررر گریه کردم ! از بی عرضگی
البته ک نمرم عالی بود اما بومی نبودم نشد نمرم اومد پایین
راستی در مورد زندایی خواستم بگم
این دخترش هرکاری میکنه
مثلا مجلس دعوت بودیم ب هر مهمون ی سهمیه پذیرایی میکردن
من داشتم میرقصیدم تا برگشتم سرمیز یهو زندایی گفت ببخشید دخترم سهمیه تورو هم خورد !!!
اون لحظه و تموم لحظه های مشابه نمیدونستم چیکار کنم چی بگم ک هم شان خودم حفظ بشه هم ایشونو بشورم پهن کنم
ن حالا ک شکم مهم باشه ها
فقط اینکارش اذیتم کرد وگرنه حالا خودم کیلویی میخریدم واسه خودم