۱۴۰۱/۱۰/۱۹، ۰۲:۰۲ صبح
بچه ها ببخشید
من بحثو راه انداختم خودم رفتم
اره ستی جون راه حلم کار توی خونس فقط اما اینجا که قبول نکرد
فعلا امروز به همکارم که برام امار میاره گفتم تا اخرای فروردین نمیتونم بیام قطعا
...
قربونت عزیزم تو لطف داری
راستش بیشتر چون اندازه 3نفر اونجا کار میکردمه هی دعوت به کارم میکنن خخخ
...
عاطفه من از م شو مامان خودم و زن بابام و بابام مینالم خواهرم
...
من اگه مامان خودمم بود عمرا بچمو نگه میداشت
اونموقع ها همیشه میگفت من نوه نگه نمیدارم
و تمام عمر به منو داداشم گفت همیشه از مجردیم ارزو داشتم نازا بودم، انقدر که از بچه متنفره
...
خود م ش منم همیشه میگه 2تا بچه اولامو یعنی همسر من و خ ش بزرگه که 2سال فرقشون رو چون طبقه بالای م ادرشوهرش که خالشم بوده مینشستن اون خدا بیامرز بزرگ کرده
اون دوتای دومم هم که 10 سال اینای بعد اومدن رو خ ش بزرگه و 2تا عمه هاشون که مجرد بودن و چون م ش و پ ش اش فوت کردن و با اینا زندگی میکردن اونا بزرگ کردن
میگه شوهر من 1ونیم سالش بوده صبح که چشمامو باز میکردم همیشه نبوده خودش نشسته و با باسنش یواش میرفته طبقه پایین پیش مادر بزرگش
والا شانس داشته هااااا
...
اما خود مامان من کلا مارو فقط زاییده
هردومون کلااااا خونه مامانیم بزرگ شدیم به نحو احسنت واقعا و اون بیشتر مامانمونه طفلی
کاش بچه منم همچین مامان بزرگی داشت
مهربونتر از مادر
کلیم لوسمون میکرد اما عین چی ازش حساب میبردیم
...
ستی 3ماه عالیه دختر من شب اول ترخیص پسرم خودم بودم و خودم 550 بار تعریف کردم اگه نخوندی بگم برات
حتی بلد نبودم پوشک کنم چون دوروبرمم بچه نبود اصلا
زدم یادم نیست اپارات یا یوتیوب یاد گرفتم
...
م ش منم چندیین بار گفت دومی دومی دومی
بعد یه بار خ ش وسطی گفت خدایی به نظرت میاری یکی دیگه بلند گفتم اصلااااا
همین یکی برای هفت پشتم بس بود
م ش گفت وای نگو ناشکری نکن (این جمله نتشکری نکن انگار فحش همه کسه به من)
گفتم نه مامان ناشکری نیست، دست تنها و یه تنه بچه بزرگ کردن واقعا ادمو خسته میکنه
بعدها یه بار خطاب به خ ش ها که جفتشون حامله بودن اونموقع اما بلند که بشنوه گفتم این جمله ناشکری نکن خیلی بده
یعنی جی
مگه ادم بچشو میتونه بگه کاش نباشه یا چی
آدما ممکنه خسته بشن جیه تا میگی فلان میگن ناشکری نکن
هرکی اینو بهتون گفت بدونین دوستانه نیست حرفش
دیگه نگفت
والا
من بحثو راه انداختم خودم رفتم

اره ستی جون راه حلم کار توی خونس فقط اما اینجا که قبول نکرد
فعلا امروز به همکارم که برام امار میاره گفتم تا اخرای فروردین نمیتونم بیام قطعا
...
قربونت عزیزم تو لطف داری
راستش بیشتر چون اندازه 3نفر اونجا کار میکردمه هی دعوت به کارم میکنن خخخ
...
عاطفه من از م شو مامان خودم و زن بابام و بابام مینالم خواهرم

...
من اگه مامان خودمم بود عمرا بچمو نگه میداشت
اونموقع ها همیشه میگفت من نوه نگه نمیدارم
و تمام عمر به منو داداشم گفت همیشه از مجردیم ارزو داشتم نازا بودم، انقدر که از بچه متنفره

...
خود م ش منم همیشه میگه 2تا بچه اولامو یعنی همسر من و خ ش بزرگه که 2سال فرقشون رو چون طبقه بالای م ادرشوهرش که خالشم بوده مینشستن اون خدا بیامرز بزرگ کرده
اون دوتای دومم هم که 10 سال اینای بعد اومدن رو خ ش بزرگه و 2تا عمه هاشون که مجرد بودن و چون م ش و پ ش اش فوت کردن و با اینا زندگی میکردن اونا بزرگ کردن
میگه شوهر من 1ونیم سالش بوده صبح که چشمامو باز میکردم همیشه نبوده خودش نشسته و با باسنش یواش میرفته طبقه پایین پیش مادر بزرگش
والا شانس داشته هااااا
...
اما خود مامان من کلا مارو فقط زاییده
هردومون کلااااا خونه مامانیم بزرگ شدیم به نحو احسنت واقعا و اون بیشتر مامانمونه طفلی
کاش بچه منم همچین مامان بزرگی داشت
مهربونتر از مادر
کلیم لوسمون میکرد اما عین چی ازش حساب میبردیم
...
ستی 3ماه عالیه دختر من شب اول ترخیص پسرم خودم بودم و خودم 550 بار تعریف کردم اگه نخوندی بگم برات
حتی بلد نبودم پوشک کنم چون دوروبرمم بچه نبود اصلا
زدم یادم نیست اپارات یا یوتیوب یاد گرفتم
...
م ش منم چندیین بار گفت دومی دومی دومی
بعد یه بار خ ش وسطی گفت خدایی به نظرت میاری یکی دیگه بلند گفتم اصلااااا
همین یکی برای هفت پشتم بس بود
م ش گفت وای نگو ناشکری نکن (این جمله نتشکری نکن انگار فحش همه کسه به من)
گفتم نه مامان ناشکری نیست، دست تنها و یه تنه بچه بزرگ کردن واقعا ادمو خسته میکنه
بعدها یه بار خطاب به خ ش ها که جفتشون حامله بودن اونموقع اما بلند که بشنوه گفتم این جمله ناشکری نکن خیلی بده
یعنی جی
مگه ادم بچشو میتونه بگه کاش نباشه یا چی
آدما ممکنه خسته بشن جیه تا میگی فلان میگن ناشکری نکن
هرکی اینو بهتون گفت بدونین دوستانه نیست حرفش
دیگه نگفت
والا

