۱۴۰۱/۱۰/۲۴، ۰۲:۳۷ صبح
(۱۴۰۱/۱۰/۲۴، ۰۱:۴۳ صبح)فلامینگو نوشته است: وای شیدا عزیزم چقدر خوشم اومد گفتی ریش و قیچی دست خودته ... یاد مراسم خواستگاریا افتادم. اولش اینو میگفتن آخرش به جر و دعوا ختم میشدجالبه
شوخی کردم گفتم بیا از من بپرس. اطلاعات من محدوده ... من معمولا فقط میرفتم میخوردم ... خودم به اون صورت چیزی نمی بردم ... ولی چیزایی که به ذهنم میرسه
وسایل آتیش درست کردن
فویل آلومینیومی یا سیخ
کتری برای چای آتیشی یا موکاپاد برای قهوه
قابلمه برای آش
یکی دوتا بطری آب معمولی برای شست و شو یا آشپزی
کیسه زباله
مارشمالو کبابی هم به عنوان دسر خیلی باحاله
من همه ی اینا رو همین الان در دسترس دارم...
اما هر چی به همسر میگم، اصلا حال و حوصله نداره و با اینکه فردا همه چیزو تعطیل کردن، باز میگه که نه حال ندارم... شیطونه میگه خودم پاشم با پسرم برم دور دور


آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم