کاملا با بن سای و لی لی موافقم
ببین عاطفه جان من خیلی دوست داذم اما میخوام یکم بهت غر بزنم
ببین ما اینجا بدون اینکه همو ببینیم و فقط از روی خرفامون همو میشناسیم
ازم ناراحت نشو
چون دلم نمیخواد ناراحت باشی میگم
به نظرم تو عادت کردی ناراحتیارو بیستر از خوشیا جذب کنی
یادمه وقتی باردار نمیشدی یه مدت همش غصشو میخوردالبته حق داشتیا
اما الان که به امید خدا بارداری و یه شکوفه قشنگ تو دلت داری چی؟
بازم غصه دداری
ببین تو داری مادر میشی
بذار به دنیا اومدانشالا اونوقته که به خودت میای و میگی این بچه همه چیزو باید از من یاد بگیره
بعد به خودت میگی من چی دارم بهش یاد بدم؟
( این سوال همه ماستا)
سعی کن چیزی داشته باشی برای یاد دادن و الگو بودنش
منم جز ۳تا عکس اول و وسط و ماه هبارداریم چیزی ننداختم
اونم گوشه خونه کنار کنسول همین
هنوز با اینکه پسرم ۴ماهس عکس با بچه همونم ننداختم
از اول میخواستم با گوشی عکس ماه به ماه بندازم تا الان که ننداختم
عکس آتلیه بارداری هم نرفتم با خ ش چندتا انداختیم که اصلا خوووب نیوفتادم و تموم
از پسرم با گوشی اینا و دوربین عکس میندازیما اما باور میکنی یه غکس ۳تایی نشده بگیریم
سیسمونی
پسر من که زود دنیا اومد و یک ماه بعد سرویسش اومد
اونم با سختی خریدیم چون میدونی که سر دنیا اومدنش و هزینه بیمارستان همه پولامونو دادیم و روزی که زنگ زدن که فرداش وسایلو میارن عزای ما بود
بعد الان سرویس خوابش تو اتاقشه اما واقعا بیخود زود خریدیم
و من به خدا که پشیمونم
اگه مثلا وایمستادم دم عید چی میشد مثلا؟؟؟
فقط الکی حرص خوردم به خدا
در مورد تربیت منم م ش کوچه بغلیه و هرروز تقریبا میاد به پسرم سر میزنه یا میگه ما میریم
یکماهه اول سختترین بود چون م ش و خ ش نظر میدادن
منم مثل تو
بری توی تلپیک مامانای۱۴۰۰ گاهی غر هم زدم از دستشون اما الان دیگه درست شد
چند تا چیزو یکبار گفتم با قاطعیت و نه بی احترامی چون اصلا دلم نمیخواست ناراحت بشن همون شد
حتی گاهی الکی از زبون دکتر گفتم
توهم همینکارو کن
چیزایی که مد نظرته از زبون دکتر دخمرت بگو حله
لعد یه چیزی بگم قدر داشته تو بدون
من هنوز مامان و بابام بچمو ندیدن
این خیلییییییی درده عاااااطفه
قدر مامانتو بدون که هست تا یه روزایی تو ماه لااقل بری و ببینبش...
بشین بنویس داشته هاتو و ازشون لذت ببر دختر
تو خیلی چیزا داری که خیلیا آرزوشو دارن
یکیش خود من...
ببین عاطفه جان من خیلی دوست داذم اما میخوام یکم بهت غر بزنم
ببین ما اینجا بدون اینکه همو ببینیم و فقط از روی خرفامون همو میشناسیم
ازم ناراحت نشو
چون دلم نمیخواد ناراحت باشی میگم
به نظرم تو عادت کردی ناراحتیارو بیستر از خوشیا جذب کنی
یادمه وقتی باردار نمیشدی یه مدت همش غصشو میخوردالبته حق داشتیا
اما الان که به امید خدا بارداری و یه شکوفه قشنگ تو دلت داری چی؟
بازم غصه دداری
ببین تو داری مادر میشی
بذار به دنیا اومدانشالا اونوقته که به خودت میای و میگی این بچه همه چیزو باید از من یاد بگیره
بعد به خودت میگی من چی دارم بهش یاد بدم؟
( این سوال همه ماستا)
سعی کن چیزی داشته باشی برای یاد دادن و الگو بودنش
منم جز ۳تا عکس اول و وسط و ماه هبارداریم چیزی ننداختم
اونم گوشه خونه کنار کنسول همین
هنوز با اینکه پسرم ۴ماهس عکس با بچه همونم ننداختم
از اول میخواستم با گوشی عکس ماه به ماه بندازم تا الان که ننداختم
عکس آتلیه بارداری هم نرفتم با خ ش چندتا انداختیم که اصلا خوووب نیوفتادم و تموم
از پسرم با گوشی اینا و دوربین عکس میندازیما اما باور میکنی یه غکس ۳تایی نشده بگیریم
سیسمونی
پسر من که زود دنیا اومد و یک ماه بعد سرویسش اومد
اونم با سختی خریدیم چون میدونی که سر دنیا اومدنش و هزینه بیمارستان همه پولامونو دادیم و روزی که زنگ زدن که فرداش وسایلو میارن عزای ما بود
بعد الان سرویس خوابش تو اتاقشه اما واقعا بیخود زود خریدیم
و من به خدا که پشیمونم
اگه مثلا وایمستادم دم عید چی میشد مثلا؟؟؟
فقط الکی حرص خوردم به خدا
در مورد تربیت منم م ش کوچه بغلیه و هرروز تقریبا میاد به پسرم سر میزنه یا میگه ما میریم
یکماهه اول سختترین بود چون م ش و خ ش نظر میدادن
منم مثل تو
بری توی تلپیک مامانای۱۴۰۰ گاهی غر هم زدم از دستشون اما الان دیگه درست شد
چند تا چیزو یکبار گفتم با قاطعیت و نه بی احترامی چون اصلا دلم نمیخواست ناراحت بشن همون شد
حتی گاهی الکی از زبون دکتر گفتم
توهم همینکارو کن
چیزایی که مد نظرته از زبون دکتر دخمرت بگو حله
لعد یه چیزی بگم قدر داشته تو بدون
من هنوز مامان و بابام بچمو ندیدن
این خیلییییییی درده عاااااطفه
قدر مامانتو بدون که هست تا یه روزایی تو ماه لااقل بری و ببینبش...
بشین بنویس داشته هاتو و ازشون لذت ببر دختر
تو خیلی چیزا داری که خیلیا آرزوشو دارن
یکیش خود من...