خونه تکونی

[نورا بانو]

کلا احساس میکنم زندگی مفهومی نداره برام
وضعیت جامعه هم که مشخصه
فقط هر روز صبح بیدار که میشم میگم یادت نره تو یه مامان قوی باید باشی
بخاطر گل پسر هست که فقط دلم‌خوشه

[شیدا]

عزیزم همه همینیم الان
منم همینجوریم
چه بسا بدتر....
ای جان خداروشکر،
خدا حفظش کنه گل پسرت رو

[youtab]

شیدا پس توام بیار که امیدت به زندگی بیشتر بشه 
... 
نورا جانم خسته نباشی عزیزم 
اره قشنگ میفهممت 
حق داری
له شدیم زیر بار هنه جی 
... 
به قول مامانیم گاهی یهو میگفت... 
هعییی خداااا مردیم از خوشییی هیشکی نگفت چراااااا 

[Pari]

در راستای خونه تکونی خرده ریزه
امروز در و‌چارچوب حموم رو تمیز کردم…

[Sepi]

از خونه‌تکونی من،فقط آشپزخونه مونده با پرده‌ها

[youtab]

سپی تو از همونایی که رخشید گفت
باشه باشه

[**ماهور**]

من فرشام که بیاد آشپزخونه و پذیرایی تموم میشه. اتاقا و حموم دستشویی میمونه که اونم خورد خورد در عرض ۳ روز انجامش میدم.
چه جالب شماها آشپزخونه رو میزارید آخر کار. من اول آشپزخوته رو تموم میکنم بعد میرم جاهای دیگه. چون خیلی کثیف کاری داره

[youtab]

ماهور منم آشپزخونه اول بود تقریبا جز خورده کاریاش

[Targol]

ماهور مبلهات چطور شد؟ روشن بود؟

---

من فرش‌هام ابریشم مصنوعی بود. بعد خیلی نازکه، کرم هم بود انگار چرک‌مرد شده. میترسم بدم قالیشویی پودر شه اصلا. انقد الان رو مخمه

[Targol]

تکنیک در قابلمه چیه دژاوو جان؟