امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ خانم های باردار
منم لسترس دارم ولی دارم سرمو با کار گرم میکنم که فکر نکنم بهش..
همه هواسم هم به تکوناش هست
فدات.حتما برای همه دعا میکنم
فاطمه هستم
Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، lili_61، mona70، Roshanak7367، Sahraa71، Seti69، خانم فسقلی، سحر بانی، سروناز، شماره مجازی تیندر، نسیمه جااان
پاسخ
بچه ها زایمان خدایی استرس نداره اصلا نگران نباشید مخصوصا مامان دومیا
من خودم فقط از آمپول میترسیدم دست و پام میلرزید اونم متخصص بیهوشی دستمو گرفت بهم آرامش داد خوب شدم بعد که زد خودم از خودم خجالت کشیدم اصلا درد نداشت Smile
بعدش فقط سخته حداقل یک هفته که به شرایط جدید عادت کنید برای من که تنها بودم و همزمان مار هم میکردم از روز هشتم بیست روز طول کشید. اگه کمک وارد داشته باشید بجز هفته اول اذیت نمیشید
ایشالا همتون زایمان راحتی داشته باشید.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، lili_61، mona70، Nedaa28، Rose، Roshanak7367، Sahraa71، Seti69، خانم فسقلی، سحر بانی، سروناز، شماره مجازی تیندر، نسیمه جااان، کتایون خانم
پاسخ
(۱۴۰۰/۶/۱۹، ۰۲:۱۲ عصر)Bonsay نوشته است: نونا من همش میترسم سر عمل نتونم همکاری کنم از ترس یه تکونی چیزی بخورم یا اون موقعی که برش میدن بترسم… یا زلزله بیاد منو با شکم باز ول کنن برن…. کلا خیلی از این افکار چرند و پرند دارم تو ذهنم

موقعی که چشمامو هم میخواستم لازک میکردم انقد فوبیای این اتفاق همکاری نکردن و برق رفتن و … داشتم که بردنم تو اتاق امادم کنن گفتم من پشیمون شدم نمیخوام چشمامو عمل کنم، بعد اون خانم پرستاره نمیدونم راستکی یا الکی گفت پشیمون شی پولتو دیگه پس نمیدن بیا برو نترس حالا نمیدونم گولم زد یا راست گفت ولی رفتم و اصلا کار سختی نبود انقدر که بعدش میگفتم اگه میدونستم انقد راحته خیلی زودتر میومدم از شر عینک راحت میشدم…
 امیدوارم که زایمان هم مثل اون باشه همکاری کنم و بعدش بگم خیلی ساده بود

قبل تزریق فقط یه نفس عمیق بکش و نفست رو حبس کن که تکون نخوری... بعدش دیگه چیزی نمی فهمی...
من خودمم تا لحظه آخر که حس داشتم، پامو تکون می دادم Big Grin دکترم گفت پاتو داری تکون میدی؟ گفتم آره گفت برای چی؟ گفتم می خوام مطمئن شم که بی حس شده یا نه حس دارم Big Grin در این حد استرسی بودم... که من بی حس نمی شم وووو...
زلزله هم بیمارستان ها استحکامشون خیلی خوبه، همه چیزهای خطرناک سر جاشون فیکس شدن و چیزی روی شما نمیفته و حتما برای شرایط زلزله هم راهکارهایی دارند Smile نگران نباش
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، lili_61، mona70، Nedaa28، nona، Sahraa71، Seti69، سحر بانی، سروناز، شماره مجازی تیندر، نسیمه جااان
پاسخ
بن سای جون همه اینارو منم داشتم اصلا اومدن رو شکممو ضدعفونی کنن پنبه میکشیدن یا چی خنک شد هم ترسیده بودم هم قلقلکم گرفته بود اینقدر تکون خوردم آخرش دکترم عصبانی شد گفت هنوز شروع نکردیم که
بعد اومد برش بزنه من آی و وای را انداختم متخصص بیهوشی یه پسر گوگولی مگولی جوون بود خیلی بهم گفت چی شده گفتم حس دارم گفت امکان نداره گفتم چرا الان چاقو گذاشته گفت ببین الان یه فشار میدن بچرو بیرون میارن یه دقیقه پیش برش دادن Smile
خلاصه کولی بازی ای درآوردم که نگو. برای بیرون کشیدن که خواهرم اومده بود تو بعدش گفت اونور پرده تو داشتی جیغ جیغ و آی و وای میکردی همه غش‌کرده بودند از خنده
برای بخیه کشیدن که رفتم پیش خانم دکترم بهم گفت اتاق عملو رو سرت گذاشته بودی
خلاصه طبیعیه بنسای هممون ازین استرسا داریم هرچقدرم بدونیم هیچی نیست
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، lili_61، mona70، Nedaa28، Rose، Sahraa71، Seti69، سحر بانی، سروناز، شماره مجازی تیندر، نسیمه جااان
پاسخ
Big Grin Big Grin Big Grin Big Grin Big Grin
نونا شما که بدتر از من بودی پس
چاقو گذاشته Big Grin Big Grin Big Grin Big Grin Big Grin Big Grin Big Grin Big Grin Big Grin Big Grin

اتفاقا متخصص بی هوشی منم یه پسر جوون بود... ولی اصلا گوگولی نبود... چندین بار گفتم بچه رو بیارید... هی می گفت دارن عکس می گیرن... دارن تمیز می کنن... منم با عصبانیت گفتم نمی خواد این کارا رو کنن، بعدا انجام بدن، بچه م رو بیارید برام Dodgy بعدم گفت بچه شو بیارید الان شر می شه برامون Dodgy Dodgy ایششششششششششششششش
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، lili_61، Mari90، mona70، Nedaa28، nona، Sahraa71، Seti69، سحر بانی، سروناز، شماره مجازی تیندر، نسیمه جااان
پاسخ
من سر عملم خواب بودم.چیزی متوجه نشدم.فقط بیدارم کردن که بچه رو ببینم و صورتشو به صورتم چسبوندن.بعدم از دکتر پرسیدم سالمه؟قشنگه؟ نمی دونم این سوال مسخره رو چرا پرسیدم!!
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • lili_61، Mari90، mona70، Nedaa28، nona، Rose، Sahraa71، Seti69، سحر بانی، سروناز، شماره مجازی تیندر، نسیمه جااان، کتایون خانم
پاسخ
اره رز جون افتضاح اصلا فک کن گفتم چاقو گذاشته Big Grin Big Grin 
نه بابا بن سای جان حداقل من که اینطوری بودم Angel

رز جون نه دکتر بیهوشی من خیییییلی گوگولی بود الانم یادش میفتم لبخند به چهرم میاد. یه هفته بعد با همسرم رفتم پیشش جهت تشکر Smile بیشتر جهت اینکه از حجم آبروریزی اونروز بکاهم Smile
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، lili_61، Mari90، mona70، Nedaa28، Rose، Sahraa71، Seti69، سحر بانی، سروناز، شماره مجازی تیندر، نسیمه جااان، کتایون خانم
پاسخ
مینو جان منم به هوش اومدم تو ریکاوری از پرستار پرسیدم بچه ام سالمه؟ اونم می‌گفت بله، چشماتو باز کن ببین چه پسر سرخ و سفیدی به دنیا آوردی.
ولی من اصلا چشمام باز نمیشدن فقط گفتم نمیتونم شما بگین سالمه؟
فکر کنم همه بعد از سزارین از سلامت بچه میپرسن
یکی از دوستام تعریف میکرد که پرسیده چند تا انگشت داره ؟!!! خخخ اون دیگه شاهکار بود پرستاره هم اعصاب نداشته گفته خب ده تا داره این چه سوالیه میپرسی
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، mona70، Nedaa28، nona، Rose، Sahraa71، Seti69، سحر بانی، سروناز، شماره مجازی تیندر، نسیمه جااان، نیوشا123، کتایون خانم
پاسخ
فاطمه جان امیدوارم زایمان راحتی داشته باشی و سلامت کوچولوتو بغلت بگیری
مطمینا همینطوره
خوش بحالت واقعا کاش این روز واسه منم زود برسه خیلی کم طاقت شدم

بچه ها خاطرات اتاق عملتون خیلی باحاله!
مثل اینا که زمان بهوش اومدن کارای خنده دار میکنن شماهم همینجوری بودیدSmile
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، lili_61، mona70، Nedaa28، nona، Rose، Sahraa71، Seti69، سروناز، شماره مجازی تیندر، نسیمه جااان، کتایون خانم
پاسخ
سالمه که سوال خوبیه.قشنگه مسخره است.Smile
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، lili_61، Mari90، mona70، Nedaa28، nona، Rose، Sahraa71، Seti69، سروناز، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 9 مهمان