خاک بگورم نسیم چنان سیم های مغزم اتصالی کرده الان که خودمم یادم نمیاد...
پری جون پارسال همه از دم کاهی بودیم...
یعنی ما از گالری ربیعی یه غلطی کردیم طلا خریدیم یعنییییی ببخشید فقط خودشونو دارررر نزدن تا الان خدای من شاهده چقققدر کرررررررم ریختن وای وای وای...
رسما مردم آزارند. با صد خروار ادعا....
روزی که خرید کردم گفتند ما نمیدیم ببرید!!!! مشتری تو راهه میخواد بیاد همین سرویس و ببینه دیگه هم نداریم بیاد ببینه بعد پیک می کنیم. ماهم گفتیم خیلی خب رسید بده که تحویل مشتری نشد بعدا بفرست. بهمین دلیل وقت نشد کوچکش کنند. گفت ببرید شعبه سون سنتر همونجا کارگاهمون عاااالیه کارشون کوچک کنند.
آقا ما امروز زنگ زدیم گفتند کارگاه سرش شلوغه دوساعت طول میکشه. ساعت سه و نیم بردیم تا ساعت شش و نیم با بچه ما رو اسیر کرده آخرم آورده انگشتر و کوچک کرده آبکاری پشتش رفته میگم بهش میگه عاره بعد عید بیارید. اومدم دستبند و دستم کنم می بینم قفلشو داغون کرده بسته نمیشه هیچ کل قفل روی سطحش پر از بریدگی و خراشه منو بیست دقیقه پیاده راه برده تو خیابونهای شلوغ نارمک رسیدیم به یک پاساژ مخروبه میگه کارگاه اینجاست سه سوت ردیفش میکنه. یارو ده دقیقه رفت تو نیومد نیومد بهش می گم آقا بچه هلاک شد از گریه ساعت هفت شبه میگه عاخه این قفل ترکداره انگار من شکستم نمیگه ما خودمون شکستیم. میگم باشه من میرم پیک کن.
دوباره یکربع بعد زنگ زده خانم اون دونه های دستبند که کم کردیم و دور بزن پس بیار، دانه های دستبند له شد!!!
زنگ زدم به شعبه پالادیوم میگم من کار تعمیری نمیخوام میگه خب شب عید وقت این کارها نیست بعدشم چقدر لجبازی آه خب ببر دانه های اضافی رو ببینند چیکار میتونند بکنند...
گفتم لجباز یعنی چی درست صحبت کنید با مشتری تلفنو رو من قطع کرده!!!
یعنی بیشعوووور به تمام معنا...
خلاصه که دستبند صد میلیونی و بدون رسید دادم بهشون اینقققدر که بچم خسته شده بود زجه زد دیوانه شدم
پری جون پارسال همه از دم کاهی بودیم...
یعنی ما از گالری ربیعی یه غلطی کردیم طلا خریدیم یعنییییی ببخشید فقط خودشونو دارررر نزدن تا الان خدای من شاهده چقققدر کرررررررم ریختن وای وای وای...
رسما مردم آزارند. با صد خروار ادعا....
روزی که خرید کردم گفتند ما نمیدیم ببرید!!!! مشتری تو راهه میخواد بیاد همین سرویس و ببینه دیگه هم نداریم بیاد ببینه بعد پیک می کنیم. ماهم گفتیم خیلی خب رسید بده که تحویل مشتری نشد بعدا بفرست. بهمین دلیل وقت نشد کوچکش کنند. گفت ببرید شعبه سون سنتر همونجا کارگاهمون عاااالیه کارشون کوچک کنند.
آقا ما امروز زنگ زدیم گفتند کارگاه سرش شلوغه دوساعت طول میکشه. ساعت سه و نیم بردیم تا ساعت شش و نیم با بچه ما رو اسیر کرده آخرم آورده انگشتر و کوچک کرده آبکاری پشتش رفته میگم بهش میگه عاره بعد عید بیارید. اومدم دستبند و دستم کنم می بینم قفلشو داغون کرده بسته نمیشه هیچ کل قفل روی سطحش پر از بریدگی و خراشه منو بیست دقیقه پیاده راه برده تو خیابونهای شلوغ نارمک رسیدیم به یک پاساژ مخروبه میگه کارگاه اینجاست سه سوت ردیفش میکنه. یارو ده دقیقه رفت تو نیومد نیومد بهش می گم آقا بچه هلاک شد از گریه ساعت هفت شبه میگه عاخه این قفل ترکداره انگار من شکستم نمیگه ما خودمون شکستیم. میگم باشه من میرم پیک کن.
دوباره یکربع بعد زنگ زده خانم اون دونه های دستبند که کم کردیم و دور بزن پس بیار، دانه های دستبند له شد!!!
زنگ زدم به شعبه پالادیوم میگم من کار تعمیری نمیخوام میگه خب شب عید وقت این کارها نیست بعدشم چقدر لجبازی آه خب ببر دانه های اضافی رو ببینند چیکار میتونند بکنند...
گفتم لجباز یعنی چی درست صحبت کنید با مشتری تلفنو رو من قطع کرده!!!
یعنی بیشعوووور به تمام معنا...
خلاصه که دستبند صد میلیونی و بدون رسید دادم بهشون اینقققدر که بچم خسته شده بود زجه زد دیوانه شدم