ارسالها: 4,550
موضوعها: 0
تشکر Received:
10,860 in 2,958 posts
تشکر Given: 5,610
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
13,422
۱۴۰۱/۱۱/۳، ۰۳:۲۱ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۱۱/۳، ۰۳:۲۱ عصر، توسط Mari90.)
اگر نمیدونی چه ساعتی میرسن
بهترین راه حل: آبکش کردن برنج و ریختن تو قابلمه (زیرش ته دیگ سیبزمینی)
وقتی زنگ خونه را زدن زیر قابلمه را روشن کن اول با حرارت زیاد و بعد کم که دم بکشه
تا سلام و احوالپرسی و چایی یا شربت پذیرایی کنی ۴۵ دقیقه ای طول میکشه و برنج هم پخته
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• شیدا
ارسالها: 4,550
موضوعها: 0
تشکر Received:
10,860 in 2,958 posts
تشکر Given: 5,610
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
13,422
چه مامانت با مزه گفته خخخ
مامان من هیچ وقت موقع مهمونی نیومد کمکم
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• شیدا
ارسالها: 3,491
موضوعها: 0
تشکر Received:
6,015 in 2,145 posts
تشکر Given: 4,518
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۱
اعتبار:
8,238
ما خودمونم ۷ میریم مهمونی تازه ناراحت میشن میگن دیره بیشتر باید پیش،هم باشیم
زنداییم همیشه تو پلوپز برنج میذاره واسه دورهمیا خوبه
من خودم تازگی اینکار میکنم که برنج آبکش میکنم درش نیمه باز میذارم زیرش خاموش
دیگه ۸ اینا یه ته استکان آب دورش میریزم دمکنی میذارم دم داد بالا کم میکنم تا ۹
آخرشم روغن داغ میریزم روش
خیلی خوب میشه
پسر ۱۹ ماه ❤
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• شیدا
ارسالها: 4,986
موضوعها: 27
تشکر Received:
8,192 in 2,975 posts
تشکر Given: 5,959
تاریخ عضویت: مهر ۱۴۰۰
اعتبار:
12,568
وای مری نمیدونی چه استرسی کشیدم اون شب ،زرشکمم بد رنگ شده بود
ایششششش
صنوبر آخه نمیتونستم غذا رو بیارم ،برنجم دم نمیکشید خخخخخ
یه دو لیتر آب ریختم توش تا دم بکشه
خخخخخخ
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Mari90
ارسالها: 3,491
موضوعها: 0
تشکر Received:
6,015 in 2,145 posts
تشکر Given: 4,518
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۱
اعتبار:
8,238
شیدا احتمالا شعله گازت خوب نیس
پسر ۱۹ ماه ❤
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• شیدا
ارسالها: 4,986
موضوعها: 27
تشکر Received:
8,192 in 2,975 posts
تشکر Given: 5,959
تاریخ عضویت: مهر ۱۴۰۰
اعتبار:
12,568
ندا آفرین افتضاحه گازمممم
یه مسئله دیگه هم این بود که من برنجام رو توی یه کشو کابینت میریزم
همسرم هنوز برنج قبلی تموم نشده، یه برنج دیگه ریخته بود توش.
یعنی تو قلبلمه،یکی سفت بود، یکی ترکیده
خخخخخ
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• رخشید
ارسالها: 4,550
موضوعها: 0
تشکر Received:
10,860 in 2,958 posts
تشکر Given: 5,610
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
13,422
۱۴۰۱/۱۱/۳، ۰۳:۳۴ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۱۱/۳، ۰۳:۳۴ عصر، توسط Mari90.)
یه بار دوستم با شوهرش اومد خونمون ده سال پیش
برنج شفته شد
تو آشپزخونه پشت اپن نشستیم دو تایی انقدرررر خندیدیم که نگو
بعد هی با کفگیر میخواستم این کوفته کوفته ها را باز کنم دوستم میگفت ننننننکن چرا بدترش میکنی!!!
خخخخ یادش بخیر آبروم کامل پیش شوهرش رفت
البته هفته پیش که اومدن خونمون کف بر شده بودن مرغ شکم پر درست کردم شوهرش گفت دقیقا مرغ خاور خاله سرولات ه