گپ و گفت مامانهای 1401

[nona]

ترگل خونه یه اسپیکر داریم کوچیکه مکعب مستطیل اصلا یه کنجیه که هیچوقت دخترم اون طرف نمیرفت هیچی شب بود ما اشپزخونه بودیم بگو رفته رو دسته مبلی که این اسپیکره کنارشه ( اصلا رو دسته این میلم هیچوقت نمیرفت) هیچی دیگه با پیشونی افتاد دقیقا رو گوشش اصلا شکافته شد و عمیییییق یعنی چنان خون بیرون زد که تو دهثانیه کل صورتش کف دستاش کف دستای ما لباسامون خون شد منم که بخالت ضعف افتاده بودم بدون مانتو وهیچی با دم‌پایی خونه فقط سوارماشین شدیم رفتیم بیمارستان

---

نونا من یه دوستم میگفت ازین محلول‌های هیدرودرم برای دور ناخن برای کسایی که ناخن میجون خرید به توصیه روانشناس. گفت دو بار زدم دید تلخه. دیگه نخورد. منم میخوام امتحان کنم.

ترگل اتفاقابه طعم دهنده ها فکر کردم دختر من اینقدر میخوره تا تلخیش بره مطمئنم از تنها چیزی که بدش میاد رنگ مشکیه

[شیدا]

وای نونا دلم ریش شد((
الان خوبه؟؟؟

[Targol]

وای الهی بمیرم نونااااا ((( منم اصلا تحمل خون رو ندارم (( وای…
الان جوش خورده؟ خوب شده؟
وای منم بهش امید ندارم. اما میخوام امتحان کنم.

---

وای بچه‌ها یه دخترم شونه گرفته دستش میدوئه دنبال اون یکی که موهاشو شونه کنه. اونم دوست نداره. گریه میکنه و فرار میکنه. این یکیه پیگیرتر میشه ) وقتی هم گفتم خوب دوست نداره موهاشو شونه کنی، نباید بکنی. عصبانی شد شونه رو پرت کرد

[Rose]

وای خدا رحم کرد نونا... سر اینقدر حساس بچه های ما اینقدر بی توجه به اهمیت سرشون........ چی کشیدی... بخیه هم خورد؟

[Hamii99]

نونا جون چقدر ناراحت شدم، تصورش هم استرس داد بهم

[رخشید]

نونا
بمیرم الهی الان در چه وضعیتی هست

[nona]

صنوبر شیدا ترگل مرسی
اره فقط خدارو شمر اولا روی رگ کنارپیشونی نبود که خون فواره بزنه نشه کنترلش کرد تنها چیزی که از برادرم یاد گرفته بودم این بود که به هر نحو ممکن دو طرف زخم رو از اول تا لحظه بیمارستان فشار بدم هرچند خیلیم موفق نبودم چون سوراخم شده بود اما با هر بدبختی ای بود نگهشون داشتیم لبه ها رو کنار هم ( من طاقت نداشتم زورم به دست و پا زدنش نمیرسید همسرم دست و پاشو بین پاهاش گذاشت این کارو انجام داد تا رسیدن بیمارستان) اونجام خواستن اورژانس سریع بخیه بزنن نذاشتم کفتم با متخصص پوست صحبت کنم خلاصه بدبختی بعد یک ساعت اومد گفت سه چهار ساعت دیگه فشاربدید اگر کامل بند اومد بخیه نمیکنیم اما بعیده که خدارو شکر بند اومد

[رخشید]

حالا من برای بچه های دیگه مسلط هستم و سریع جمع و جور میکنم ولی نمیدونم برلی بچه خودمم میتونم یا نه

[nona]

رخشید خدا نکنه الان خوبه از فرداش دوباره رو مبلاست از طبقات کتابخونه اتاقشم بالا میره رو عسلیام میره
انگار نه انگار اون فاجعرو پشت سر گذاشته

---

رز بخیه قشنگ پنج شش تا میخورد اگه میزدن حداقلش بود

---

هامی جان قربونت
بچه ها فعلا تا فردا با احازه
اومدم به یوتاب دلداری بدم بگم دختر من عینا همینه

[رخشید]

نونا مواظب خودت و مادمازل باش بگو بچه بشین هممون سکته میدی مگه میخوای قهرمان سنگنوردی بشی آخه