امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای 1401
نونا عزیزم. ایشالله با همون قطع میکنه
وای بچه‌ها یادم اومد دوباره Sad

مینو جان نه راستش. خوب شد گفتی. امتحان میکنم.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Almam، nona، youtab، مینو
پاسخ
ترگلی بگردم برای خودت و دخترت، بیشتر. خودت عزیز دلم Heart
... 
چرا اینا اینجوری میکنن بامااااااا نونا؟؟!!!!
به مامانیم گفتم خوابش بده، غذاش بده گفت مامانی همینه داره هرروز هوشیارتر میشه به اطرافش، درکش کن و باهاش راه بیا، دعواش نکنیا، دل به دلش بده بذار بزرگ شد عاشقت باشه نه ازت فراری باشه
وای انقدر چسبید بهم حرفاشااااا Blush
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Almam، Bonsai، nona، Targol
پاسخ
عزیزم Smile حالا برو بیا اینقدررررحالت خب میشه که نگو
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Almam، youtab
پاسخ
اره به خدا نونا
جلوی همسرم بهش گفتم وای مامانی اگه بچه من یه مامانی مثل تو داشت دیگه من غمی نداشتم که
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Bonsai، nona
پاسخ
یوتاااااب جونم خوش اومدی. من هنوز دقیق نخوندم چی شد. فعلا هیجان زدم HeartHeart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab
پاسخ
عاشقتم ترگلی مهربوووون و دوست داشتنی  Heart
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Targol
پاسخ
یوتاب فقط فکر کن بچه را ببری اونجا و مامانیت با روش خودش بهش غذا بده بعدم بخوابوندش، تو هم کیف کنیااا
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Bonsai، youtab
پاسخ
Sad وای نونا عروس قشنگمو دعوا نکن توروخدا...میام میبرمشا
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab
پاسخ
یوتاب جون نوش جونش. ولی من با اینقد غذا خیلی خوشحال میشم Big Grin
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab
پاسخ
(۱۴۰۱/۱۱/۲۵، ۰۳:۴۱ صبح)nona نوشته است:
(۱۴۰۱/۱۱/۲۴، ۰۹:۲۰ عصر)رخشید نوشته است: نونا خانم با موکل من (خانم مادمازل) درست برخورد کن وگرنه سلب حضانت میشی
تلخک دیگه چه کوفتیه  Undecided
با اینکاراتون قلبمو به درد آوردین  Cry

به به مامان رخشید منور فرمودین اصلا اسمتو دیدم ذوق کردم
بابا یه کوفتیه که این مادمازلت بلاخره بکشه از سینه من بیرون وسط غذا خوردن دهنشو وا میکنه بهو منو میبینه یا باباش داره غذا میده از کنارشون رد میشم دهن‌ و میبنده اینقدر گریه میکنه از صندلی بذاریمش پایین بیاد شیر بخوره برگشته به دوران نوزادیش یا احساس خطر کرده یه مدته عی دارم میگم از شیر بگیرمش
تلخکم داروخانه داد
ترگل هیدرودرمم داشت ولی نداد گفت خیلی قویه به درد بچه اینقدر نمیخوره همسرمم شل شده اینو گرفته الان خوندم بچه های سرتق و سمج تلخکم میخورن تا به شیر برسن همون لاک رو باید کیگرفتیم صبر زردم رفته بگیره عطاری گفته احتمال داره اسهال بشه همسر منم که فوبیای اسهال دخترمو داره میگه اگه بشه دوباره یه ماه طول بکشه چی؟ اخرشم من میدونم تلخک و هیدرودرم و صبر زرد و چسب سیاه رو باید با هم بزنم

حالا من چیزی که به ذهنم رسید و قطعا باید جرح و تعدیل بشه باتوجه به شرایط اینه که چند روز یا مثلا یک هفته شمارو نبینه با باباش باشه و بهش غذا بده آنوقت شاید میمی رو از یاد ببره Big Grin 
از دل برود هر آنکه از دیده رود هرچند عشق به میمی عمیقتر از این حرفاست... Smile
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، youtab
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 17 مهمان