|
گپ خانم های باردار
|
رز جان الان 32 هستم تو این دو هفته سعی کردم پروتئینی زیاد بخورم اما بعضی روزا میرفتم خرید دیگه فقط یه وعده میخوردم اینطوری شد
 ندا جان واقعا ممنون حرفهات خیلی کامل و آرامش دهنده بود خدا خیرت بده ![[-]](http://khanumha.com/images/collapse.png)
کاربرانی که از این پست تشکر کردند• 2015، Nedaa28، Rose، Seti69، Sufii، youtab، سحر بانی،
۱۴۰۰/۸/۱۶، ۱۲:۵۷ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۸/۱۶، ۱۲:۵۸ عصر، توسط شیطون خانم.)
سلام
سحر جان تبریک میگم قدمش پر از خیر و برکت باشه. لی لی جان منم تو یکی از سونوها بچه کمبود وزن داشت و دکترم گفت گردو و پروتین و کله پاچه خیلی موثره. من خیلییییییی خوردم سری بعد بچه 100 گرم بالاتر از ورزنه نرمال بود  )))ولی با اینکه خیلییی سعی میکنم پروتین و آجیل مصرف کنم بچه یا در محدوده نرماله یا فوقش 100 گرم بالاتر که دیگه این سری دکترم گفت ژنتیک هم موثر. فکر نکن با این کارا یهو خیلیی تپل میشه. نرمال به دنیا میاد که خوبه ( من عاشق نی نی تپلی ام، دست خودم نیست خیلییی دوست دارم بچه ام تپل بشه) . من به پیشنهاد لیانه جان از اول بارداری ام سعی کردم هر روز یا نهایتا هفتهع 4-5 روز گوشت کباببی مصرف کنم ، به نظرم هم تو وزن دهی موثره و هم تو حال خوبه خودت. اگر دوست داشتی شما هم تست کن. دوستان اگر چیزی هم هست که قبل زایمان برای داشتن شیر از روز اول خوب باشه، لطفا بگین. من هفته 37 هستم. شنیدم بلال خوبه. نونا جان هم گفتن آب هویج خوبه که الان نمیشه خورد ایشالاه اون بعد زایمان.
کاربرانی که از این پست تشکر کردند• lili_61، Rose، Seti69، youtab، ستی‌لیته، 
۱۴۰۰/۸/۱۶، ۰۱:۰۴ عصر
(۱۴۰۰/۸/۱۶، ۱۲:۰۹ عصر)lili_61 نوشته است: رز جان الان 32 هستم تو این دو هفته سعی کردم پروتئینی زیاد بخورم اما بعضی روزا میرفتم خرید دیگه فقط یه وعده میخوردم اینطوری شد نه دیگه حتی باردار نباشی هم باید یه میان وعده ی مقوی، چیزی داشته باشی که بخوری و عضلاتت از دست نره یا نخوای با غذای بی کیفیت بیرون خودت رو سیر کنی... الان که دیگه بارداری و حتما باید حواست به برداشتن آب و غذا همراه خودت باشه... تا برنداشتی، بیرون نرو... حتما هر دو سه ساعت یه چیزی بخور... سبک و ساده و مقوی...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
۱۴۰۰/۸/۱۶، ۰۱:۱۶ عصر
(۱۴۰۰/۸/۱۶، ۱۱:۴۵ صبح)Nedaa28 نوشته است: سحر جان مبارکه ایشالا قدمش پربرکت باشه ندا جون خیلللللی ممنونم واقعا حرفات خیلی آرومم کرد  میدونی من همش دچار درگیری با خودم شدم هی میگم نکنه دکترم بد باشه، نکنه بیمارستان بد باشه، کاش تهران بودم و ..... راستش یه تجربه سزارین بد هم خواهرم داشت همش جلوی چشممه نمیدونم چرا این روزا هم هر جا میرم هی میگن چرا میخوای سزارین کنی، طبیعی خیلی بهتره وووووو کلا چند روز بود این حرفا و فکرا داشت دیوونم میکرد ولی تصمیم گرفتم دیگه به هیچی فکر نکنم واقعا تحمل اینهمه نگرانی و اضطراب و دودلی از توانم خارجه برام دعا کن مامان مهربون
۱۴۰۰/۸/۱۶، ۰۲:۲۱ عصر
تبریک میگم سحرجان
بچه ها ۲ ماهه آخر چیا نخوریم؟ اصن لازمه رژیم خاصی؟ یا اگه نرماله همه چیمون مثه قبل بخوریم اینکه میگن برای زردی نگرفتن بچه ماههای آخر آجیل نخورین راسته؟
۱۴۰۰/۸/۱۶، ۰۵:۰۱ عصر
ممنون بچه ها از تبریکاتتون
لیلی جان من خودم نخواستم اونهاهم چیزی نگفتن من وقتی بیحسی رفت یکم درد داشتم مثلا مثل درد پریودی که یکم شدیده بعد زود شیاف گذاشتن اروم شد هیچی نفهمیدم موقع راه رفتن هم یکم درد داشتم بازم شیاف گذاشتن اروم شد 
۱۴۰۰/۸/۱۶، ۰۵:۱۱ عصر
سحر جان تبریک میگم عزیزم، انشاءالله که کوچولوت زیر سایه خدا و پدر و مادرش،شاد و خوشبخت باشه
بچه ها خواهر من روزای اول شیر نداشت، پرستار بهش میگفت باید دلستر میخوردی ، دیگه نمیدونم چقدر صحت داره حرفش
تا به کجا کشد مرا ، مستی بی امان تو
۱۴۰۰/۸/۱۷، ۱۱:۴۱ صبح
سحر جاانم مبارک باشه قدم کوچولوی قشنگت عزیزم
خداروشکر که هردو خوبین و راحت و راضی بودی کتایون جانم ببین واقعا هرچقدرم ماها که تجربه کردیم برات بگیم بازم استرس رو میگیری عزیزم اما ببین سعی کن خودت خودتو آروم کنی من چون یهو کیسه آبم پاره شد و پسرم تکون نمیخورد خیلی تسترسم شدید و عجیب بود به قول بچه ها بیهوشیا خیلی مهربونن با اینکه من ساعت حدود ۲:۳۰ بیدارشون کرده بودم در واقع اما انقدر باهام حرف زد دستامو گرفت و آرومم کرد خدا خیرش بده بعد یه سر پرستار بود تمام مدت سرمو ناز میکرد و هی میگفت چه چشمایی داریا چه ابروهات قشنگه حالا داغوووون بودما اما با همه این که همه چیم عجله ای و هول هولی بود من نه سوند زدن و فهمیدم نه آنژیوکتو آمپول بی حسی ام واقعا از پد الکلش بیشتر پریدم تا خودش چون خنک بود پمپ دردم من نگرفتم چون اصلا حواسم نبود من یک دونه شیافک نذاشتم در حد ۳روز هر ه‍ساعت قرص استا ۳۲۵ خوردم همین ساعت ۲:۴۷ عمل شدم و فردا ساعت ۱۱ سرپا بودم خودم ببین فقط و فقط به خودت و روح و جسمت برس و برو به جنگ این استرس همه چی عالی پیش میره ببین فقط به صدای گریه کوچولوت تو اتاق عمل فکر کن و موقتی که میارنش کنار صورتت و منتظر اینا باش هیچی دیگه نمیخوای از دمنیا تو اون لحظه عزیز دلم بازم اگه حرف داری بیا بزن ماهم باهات حرف میزنیم مهم نیست چی میگی مهم اینه آروم بشی
کاربرانی که از این پست تشکر کردند• 2015، Almam، lili_61، Nedaa28، nona، ستی‌لیته، سحر بانی،
۱۴۰۰/۸/۱۷، ۰۱:۳۵ عصر
(۱۴۰۰/۸/۱۷، ۱۱:۴۱ صبح)youtab نوشته است: کتایون جانم ببین واقعا هرچقدرم ماها که تجربه کردیم برات بگیم بازم استرس رو میگیری عزیزم ممنون یوتاب جونم خیلی خوب بود حرفات راستش دیروز زنگ‌زدم به‌منشی دکترم ( آدم‌خیلی خوبیه و تو اتاق عمل هم کار میکنه و کل دکترا رو‌میشناسه) ازش‌خواهش کردم که اگه دکترم خوب نیست برم پیش یه دکتر دیگه، دیگه با حرفایی که زد یکم آروم شدم سعی میکنم آروم و بی استرس باشم ، برام دعا کن عزیزم
کاربرانی که از این پست تشکر کردند• mahtakhanoum، Nedaa28، nona، youtab، سحر بانی،
۱۴۰۰/۸/۱۸، ۰۲:۳۳ صبح
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۸/۱۸، ۰۲:۳۶ صبح، توسط atefehjjjjjjj.)
سحر جانم مبارکه
کتایون جان بسلامتی انشالله کوچولوت رو ب دنیا بیاری میگم بچه ها من چند روزه کلیه هام کم و بیش یکم درد داره حالا نمیدونم پهلوهامه یا کلیه ها قرص کلسیم رو نخورم دیگه بنظرتون؟ اب زیاد میخورم جدیدا کسی اینجوری شده؟ چیکار کنم ؟ هفته بعد میرم پیش دکترم گفتم اینجا بپرسم کسی اینجوری شده؟ (۱۴۰۰/۸/۱۵، ۱۲:۱۸ عصر)مینو نوشته است: 1.shiningdiamond/ هفته3۶/ پسر |
