ارسالها: 1,002
موضوعها: 0
تشکر Received: 2,452 in 741 posts
تشکر Given: 87
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
2,746
نونا الهی. چقدر سخته. من استرس گرفتم دوباره
بنسای جان از شما چه خبر؟ پسر گلت کنار اومده با شیر نخوردن؟
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• nona، youtab
ارسالها: 6,736
موضوعها: 0
تشکر Received: 9,547 in 3,761 posts
تشکر Given: 5,949
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
16,123
نونا این بچه چرا گرسنه اش نمیشه  ببرش بیرون ببین شاید یه دوست جدید پیدا کرد ...
درمورد خودتم واقعا نمی دونم چی بگم  الهی زودتر خوب بشی
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• nona، youtab
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
شیطون خانم استرس نگیر پسر تو لجباز نیست خدا و شکر ضمن اینکه خوش غذاست دختر من بدغذا بود الانم هست با این تفاوت که شیرش حذف شده خب پس منطقیه وزن کم کنه
رخشید فتوسنتز میکنه خدایی ببین هر روز بدون استثنا دو ساعت بیرونه که تقریبا ۸۰ درصدش رو خودش راه میره
یعنی اگه فکر میکنی بیرون بردن تاثیر داره نداره
مگه تینکه عین ایران مال یهو یه بچه اونطوری به پستمون بخوره اجتماعی بخور که دخترمم به هواش بخوره
قانون احتمالاتم در نظر بگیرم احتمالش ضعیفه تازه مگه هر روز و هر وعده میتونم این کارو بکنم
تنها گرینه پیش روم مهدکودکه که ایشالا از اردیبهشت میذارمش سایدم زودتر کمی
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
۱۴۰۱/۱۲/۲۳، ۰۲:۳۸ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۱۲/۲۳، ۰۲:۳۹ عصر، توسط youtab.)
نونا جون الهی بگردم
اول برای خودت بعدم گل دختر
نگران خودتم خیلی عزیزم
واقعا منم یه موقع ها میمونم چجوری این بچه من انقدررررر در تحرکه و میدوعه و از همه چی میره بالا جون الان 1هفتس حدودا باز افتاده رو دور نخوردنه شدیییید
یعنی کلا دیروز از صبح تا شب
نصف 1تخم مرغ نیمرو، 3تا خیار، 1پر نارنگی که دو سانت بود از ریزی که کلیشم مالید به مبل، 3قاشق چایخوری برنج سفید، یه مشت زرشک خالی، 1دونه سیب زمینی کوچیک سرخکرده همیننننن
شبم از 11 خوابید تا 2 پاشد با گریه شدییید تا 3ونیم از اون موقع تا 5ونیمم بیدار و بدو بدو
بیچاره واحد پایینیمون واقعا
رخشید به قول نونا اینا هرروز میرن بیرونااااااا
در هررر شرایطی
همسر من مثلا پریروز واسه مغازه رفت بازار با خش 3رسید خونه گرسنه و له تند ناهار خورد 4اقا رو بردیم بیرون 2ساعت و نیم دویده و از تپه ها بالا رفته
فقطم 1گردو و 6تا موییز خورده ماشالا
 پسر دو ساله من
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• nona، رخشید، ستیلیته
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
۱۴۰۱/۱۲/۲۳، ۰۳:۱۸ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۱۲/۲۳، ۰۳:۲۳ عصر، توسط nona.)
فدای تو یوتاب جون
اینا با باد هوا رشد دارن میکنن
به بابا گاهی میگم بابا بغلش کن چیزی نخورده عضله سازی بکنه که همون یذره هم اب شد
باباشم که فقط قربون صدقش بلده بره بگه طبیعیه طبیعیه دخترم خیلیم عالیه
کاهی جفتشونو با هم میخوام بفرستم یه شهر دیگه
واقعا در هر شرایطی
یعنی برف، بارون، گرما ، مریض باشیم حتما بیرون رو میره حالا ممکنه ماهی یه چهار پنج روز واقعا جور نشه
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
وای اره به خدا ما هر جور باشه میبریمش که انرژیه تموم نشدنیش تخلیه بشه
من هنوزم معتقدم بچم بیش فعاااله  باباشم جدیدا به همین نتیجه رسیده خخخخخخخخ
 پسر دو ساله من
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• nona، رخشید، ستیلیته
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
نه یوتاب بیش فعالی تازه از چهار به بعد مشخص میشه
بچه خب باید ورجه وورجه کنه دیگه اونا طبیعین ما از کت و کول افتادیم دیگه
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Paula، youtab، رخشید
ارسالها: 6,736
موضوعها: 0
تشکر Received: 9,547 in 3,761 posts
تشکر Given: 5,949
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
16,123
پناه بر خدا
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• nona، youtab
ارسالها: 2,662
موضوعها: 0
تشکر Received: 6,114 in 1,846 posts
تشکر Given: 4,176
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
7,863
نونا جان و یوتاب جان امیدوارم بچه های شما بزرگتر بشن سر به راه بشن
من امید داشتم بزرگتر بشه آرومتر بشه اما یک ماه هر روز من از عصبانیت قلب درد میگیرم یا آخرش به گریه کردن میرسم!!
دیروز انقدر اذیت شدم تنها کاری که به ذهنم رسید رفتم خونه مامانم تا رسیدیم مستقیم رفتم تو حمام یه دل سیر گریه کردم
انقدر تابلو عصبانی بودم مامانم به زور بهم شربت عسل و گلاب و ..میداد اروم بشم
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
سلین هر روز داره سخت تر میشه یعنی هر ماه میگم وای ماه قبل چه بهتر بود تا شش ماهگی که رویایی بود حتی تا یک سالگی هم خوب بود از بعدش رفته رفته اوضاع وخیمتر شده
خیلی خوب کردی رفتی
واقعا از مامان بابا کمک بگیر سلین حیفه
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Celin، youtab
|