گپ و گفت مامانهای 1401

[Sufii]

بچه ها گوشه چشم پسرم در حد نصف کنجد قی میکنه، طبیعیه؟ خیلی وقته اینطوریه ها، نمیدونم چرا بهش فکر نکرده بودم، یهو بنظرم اومد نکنه طبیعی نباشه؟

[مینو]

لیدی جان
نمی دونم دخترت چند وقتشه ولی خواب روزش رو کم نکن.ساعتش رو تغییر بده.صبحا ساعت چند بیدار میشه و عصرا چه ساعتی می خوابه؟

[Seti69]

سلام مامانا نمیدونم یادتونه یا نه قبلا گفتم بهتون دخترم ۱۶ ماهش پر شده ولی هنوز مستقل راه نمیره، همه چیشم به موقه بود یعنی غلت زدنش ، نشستن ، ۴ دست و پا رفتن، از وسایل بگیره بلندشه و راه بره با کمکشون همرو سر موقش انجام داد الان فقط مستقل راه نمیره دستشو میگیریم قشنگ میره ولی بدون کمک نهایت ۳-۴ قدم میره خودشو پرت میکنه بغلمون، حالا سوالم اینه من کجا باید ببرمش واسه این موضوع؟ خیلی نگرانم همش تو فکرم
شما میدونین؟!
از روانشناس کمک بگیرم؟! چون حس میکنم خیلی میترسه دستشو ول میکنم
اگه میشناسین دکتر خوبی لطفا خواهشا معرفی کنین

[youtab]

بچه هایی که همسن پسر منه بچه هاتون
بیاین با رسم شکل به من بگین چجوری بچه هاتونو میخوابونین
لطفا
خواهش میکنم 
پلییییییز
جاااان من

---

ستی جون خیلی راستش اطلاعاتی ندارم عزیزم
اما فکر می‌کنم کار درمانی باید ببری
به نظرم اول دکتر اطفالش چکش کنه خودش معرفی میمنه به جایی که باید ببری
معمولا ممیشی توی این جیزا و نعرفیا درجه یکه
واقعا هرچیزی یا دکتری رو به من معرفی مرد درجه یک بودن عزیزم
الانم یه مغز و اعصاب گفته برای خوابش ببرم زددم تو نت کامنتارو خوندم کف کردم واقعا

---

راستی بچه ها امروز خش بزرگم بچش پیش ممیشی وقت داشت برای جکاپ گفته پرونار بزنه و گفته داروخانه شایان همون روبروی اریکه هست داره بره بگیره
که البته فعلا نگرفته وگرنه قیمتشو میگفتم بهتون
گفتم اگه کسی دنبالشه اونجا داره

[Targol]

یوتاب من کماکان رو پا میذارم البته بعدازظهرها پرستار عادتشون داده رو تشک میخوابن (اون موقع چون خیلی کلافه خوابن راحت‌تر میخوابن). ولی من اینجوری فقط میتونم لیتل رو بخوابونم. اخرش مونرو رو میذارم رو پا.

---

ستی جان منم نمیدونم متاسفانه. یعنی کاردرمان نمیشناسم.

[Arezoo1984]

يوتاب
اين سوال رو منم از پرستار دخترم براي خواب ظهرش دارم!‌
روزهايي كه هستش، دختري خواب ظهرش روتينه
روزهايي كه ما هستيم هيجان داره انگار، نميخوابه، آخرش هم كارمون به گيس و گيس كشي ميرسه )))

[youtab]

مرسی ترگلی و ارزو جون
ظهرا اره اما شبا اصلااااااا دیگه رو پا نمیمونه و نمیخوابه
الان چند شبه از شبی که شیشه ندادم ویگه
همه جا خاموش و ساکته من درتز میکشم تا اقا 2ساعتی بره و بیاد و خسته بشه بخوابه
هی از من میره بالا از مبلامیره بالا تو تاریکی 10 بارم باز افتاده زمین
دیشبم گوله گوله اشک که شی شی
بغلمم نمیمونه راه ببرمش
اصلا هیچ صراطی مستقیم نیست

[Arezoo1984]

يوتاب ما هم داستانمون همينه
تقريبا يك ساعت و نيم پروسه خواب شبش طول ميكشه
من دراز ميكشم، دختري هم بغلم
به قول دوستم خودم رو به مردن ميزنم! ولي فايده نداره
صدبار ميگه تخت
ميره بالاي تخت و برميگرده كه البته جديدا باهاش صحبت كردم و بيخيال اين قضيه شده.
اگه من و خودش تنها باشيم از اتاق بيرون نميره ولي اگه باباش باشه، ميره دوراش رو ميزنه و مياد.
جديدا هم كه ميگه قصه..
قصه براش دارم تعريف ميكنم باز وسطش ميگه قصه...
از من بالا ميره، روي من ميشينه

خلاصه اينكه تنها نيستي خواهر

[youtab]

وای وای ارههه دقیقا ارزو جون
اتاقش جا نداره خیلی ما تو سالن میخوابیم
وای باباش میره تو اتاق درو میبنده تا دیشب کاری نداشت دیشب رفت پشت در زجه میزدااااا که درو باز کنه
منم گفتم نکن یه بار باز کنی میشه کار هر شبش اونوقت 
انقدر گریه کرد که بینیش کیپ شد 
دلمونم سوخت براش اما فقط کافی بود باز کنه دیگه همه جیو میخواد. با گریه بخواد
میره تو تاریکی تو اتاقش اسباب بازی میاره پر سرو صدا بعد مثلا ساعت 1ونیمه قار قار تو خونه راه نیبره هی هم به من نشون میده که ببین چه خوشگله و بهم چیزی نگو خخخ
انگار اطگز صبح تا شب 93 بار ندیدمش 

[صنوبر۷۱]

یوتاب خیلیی خوب تعریف میکنی قشنگ تصورش میکنم پسرتو
من عاشق شی شی گفتنشم و اون حرکتی که میگی چشماشو ریز میکنه که یعنی چیزی بهم نگو (دقیقشو یادم رفته)