گپ و گفت مامانهای 1401

[Rose]

مینو منم نمی دونم واقعا...
البته من هر سری از دکترش می پرسم که مهد می تونه بره یا نه، از چند روز دیگه بذارم بره وووو... می پرسن اگه شاغلی که مجبوره بره دیگه، بفرست چیزی نمیشه!!!! حساسیت ها رو هم که کلا میگن اکیه بفرست مهد ولی من حساسیت تا وقتی تب یا عطسه و سرفه نداشته باشه می فرستم، بیماری های دیگه رو اگه مثلا آنتی بیوتیک بگیره تا دو سه روز بعد از تموم شدنش جایی نمی برمش... و واقعا هم اونقدر بدحاله که نمیشه جایی بردش... و خودم به شدت می ترسم حالش بد بشه و پیشش نباشم...
حالا من کارم ساعتش کمه، تزم دست خودمه... همسر کارش دست خودشه و می تونیم اینجوری جابجا کنیم و نگهش داریم، ولی واقعا مادرا چیکار کنن؟ من خیلیا رو دیدم کلاااا مرخصی رو برای بیماری نمی گیرن یعنی رو به موتم باشن یا بچه شون باشه، مرخصی نمی گیرن و با حال بد میرن سر کارو همش در حال آه و ناله ان... یا مثلا بچه رو می سپرن دست خانواده هاشون که ببرن دکتر یا واکسن بزنن یااااا حتی دندونپزشکی بیارن تهران!!!! کلا دوست ندارن از مرخصی برای بیماری استفاده کنن... از اونورم بشینن خونه خب خرج زندگی توی این خراب شده رو چیکار کنن... آدم می مونه اصلا....

[nona]

مینو جان دوره انتقال ویروس یا هر عامل بیماری زا مشخصه
مثلا کرونای دلتا دو هفته بود ا میکرون ده روز و حتی کمتر بعضی سویه هاش به پنج روز رسید
معمولا خود دکتر میگه دوره انتقال رو ، تو دوره انتقال فضای بسته نبرید کافیه بعدش گاهی علایم ادامه دار میشه که مهم نیست اصلا
رز جان اون دیگه خیلی بی انصافیه
خیلیا تو دوره کرونا قبل واکسن که کشتار راه افتاده بود هم حاضر نبودن از مرخصی استفاده کنن خواسته یا ناخواسته باعث بیماری شاید مرگ افرادی شدند که شاید حتی ندونن عاملش خودشون بودن
خالا الان بیماری های روتین بزرگسالان واقعا مهم نیست طرف مرخصی نگرفت طرف سرما خورده بره سرکار اکی
اما تو بیماری های مهم یا اینکه تو دوره انتقال که معمولا هم زیاد نیست سه روز نهایت پنج روزه بچه رو مهد ببرن با فضاهای بسته مثل خانه بازی که بعضا بچه های کوچولو قطعا بی شک مریض خواهند شد بنظرم ته بی انصافی و خودخواهیه مادر پدر بدبخت اون بچه ها هم باید بشینن خونه مریض داری بکنن شاید اصلا شرایط مرخصیشونم ازون خانواده اول بدتر باشه و این چرخه معیوب همچنان ادامه پیدا میکنه

[atefehjjjjjjj]

نونا جون پس بالشارو جمع میکنم
البته هنوز خودم کنارشم نمیزارم ب اطراف خونه بره همون وسط هال میچرخه
ولی خونه ما خییییییییلی جاهای تیز داره
نمونش اشپزخونمونه ک بالاتره از هال و لبه هاش تصور کن چقدر تیزه
یا ستون وسط هال اونم فوبیای منه ک نخوره بهش
با حوله و چسب ۵ سانتی بپوشونم خوبه؟
تازه من بالشم چیدم دستامو محکم زدم ببینم تیزی زیرش بازم تیزه یا نه

[خانم فسقلی]

عاطفه خونه جدیدتون چه شکلیه؟ زودتر برو اونجا با خیال راحت بدون هیچ ایرادی بچه بچرخه برای خودش کیف کنه

---

الان خونه ی من عین مسجد شده
خونه مامانمم همینطور
فقط وقتی میپره روی مبلا خودشو پرت میکنه ده بارم میفته ها ولی سرتق باز بلند میشه انگار نه انگار
چندبار راه رفتنی و بدو بدو کردن پشت سرشو نگاه میکرد رفت تو دیوار یا در و شوفاژ بعدم یکجوری زار میزد
دیگه چندبار تذکر دادم جلوی پات نگاه کن بهتر شده ولی بازم نگم همینطوری سر به هواست
یا میره روی تخت بپر بپر میکنه
از خانه بازی یاد گرفته دیده بقیه بچه هارو
از وقتی بردمش نترس تر شده
وای یعنی یک حرکاتی دخترم میزنه ببینی تازه میگی بچه ات چقدر سر به راه و اروم هست

[nona]

عاطفه جون دختر من الان دقیقا یک ساله مستقل راه میره خب؟ کاملا هم مسلطه در حد خودش
اما همین یک ساعت پیش وسط بازی خیلی اتفاقی افتاد شرش خورد به پایه صندلی قد گردو پیشونیش کبود شد و در جا اومد بابا
یعنی اتفاق در هر حالت میفته
خونرو ایمن بکن بچه رو آزاد بذار کاملا
در هر صورت تو خونه ایمنم آسیب خواهند دید و طبیعیه
اها دیشبم اتاقش تاریک بود حواسش نبود رفت تو دیوار گوشه چشمش قرمز شد الانم کبوده
اون پله ورودی آشپزخونه رو با یه چیزی بپوشون لبه افقی تیزشو طوری که پا هم گیر نکنه
ستون هم کافیه چهار گوشه عمودی تیزشو بپوشونی تا ارتفاع یک متر

---

بعد هم بچه باید یاد بگیره مواظبت کنه از خودش صرفا دکوریای تیز و شکستنی و کارد و اینها رو جمع کن تو ارتفاع بذار
تلویزیون فیکس باشه یا لوازم سنگین قابل افتادن مثل آینه
لبه ها یا گوشه های تیز ایمن بشه و تمام

[Celin]

بچه ها تا چه سنی برای تلفظ حرف "ر"زمان دارن؟

[Celin]

نرگس جان پسر منم ترکیب ل و ر میگه واضح نمیتونه ر بگه
با گفتار درمانگر صحبت کردی؟
مشکل اینجاست وسط اسمش ر داره طفلک با خوشحالی اسمش رو میگه اما بقیه اشتباه متوجه میشن

---

نرگس جان گفتار درمانگر یه سری تمرینات میده که یاد بگیرن
اما من کسی که مطمئن و کاربلد باشه سراغ ندارم
باید از دکترش سوال کنم

[Gitii]

من دقیقا یادمه کلاس اول بودم و به حرف 'ر' رسیدیم اونموقع تونستم بگم، البته خیلی تلاش کردم و خواهرم کمکم کرد(کلاس دوم بود)
دخترمم نمیتونه بگه و فعلا ی میگه

[Gitii]

دو ماه و نیم دیگه میشه چهار. نه نرفتم، اما خودم خیلی تمرین کردم

[nona]

وای سلین جون من و برادرمم کلاس اول ر رو درست گفتیم اونم خواهر بزرگمون تمرین کرد میگفت بگو رررررررررررر من میگفتم یییییییییییی
ولش کن گفتاردرمان گر فعلا ما نیاز داریم بچمون حرف نمیزنه