(۱۴۰۰/۴/۱۳، ۰۶:۴۳ عصر)nona نوشته است: مرسی سروناز جون و رز جون
نه مدیرام بحثی ندارند بچه ها خودم خیلی حس بدی داشتم هر جوری هست میخواستم یه بند باریک با کار رو حفظ کنم نمیدونم والا... من کار خونه نمیکنم طفلی همسرم زحمتشو میکشه
رز جون مرکز بهداشت و پرستارای بیمارستان خیلی تاکید کردند که حتما نهایت هر سه ساعت بیدارش کن چون بچه زیر دو ماه نمیتونه ابراز کنه و احتمال افت قندش هست
خواهرم دیشب بهم گفت ۱۲ شیر بده دیگه بذار بخوابه تا ۶ صبح اما نگران میشم اینطوری یهو قندش واقعا تو خواب بیفته چی، بعد وقتی میگم اگه یروزی روز خوابش باشه کلا میخوابه یعنی بهیچ عنوان بیدار نمیشه خب بچه ناراحتی معده پیدا میکنه که مثلا پنج ساعت حتی بیشتر معده کاملا خالی! رز جان یعنی شما از بدو تولد کلا بچه رو بیدار نمیکردی؟ حتی اگه اون روز شیر نخورده بود و دستشویی نکرده بود؟ مشکلی پیش نیومد؟
راستی عمل کردی عزیزم؟
اشکال نداره کار خونه هم تا یکی دوماه واقعا نمیشه انجام داد... بذار همسرت انجام بده، ولی این استراحت های بعد از زایمان رو خیلی جدی بگیر...
ببین الان بدن شما 9 ماه از سلول به سلولش مایه گذاشته، بعد یه جراحی سنگین رو پشت سر گذاشتی، طبیعی هم آدم زایمان بکنه درد و سختی خودش رو داره و واقعاااااا هر دوش سنگین محسوب میشن... بعد حالا بدنت میخواد یه نفس بکشه و مواد زائذ رو دفع کنه و هورمون هاش رو متعادل کنه و شیر بسازه... ولی با فشار آوردن اینجوری به خودت ممکنه الان متوجه نباشیا، ولی بعدا یه جایی توی یه مسیری بدنت دیگه نمیتونه پا به پات بیاد... من اینو از چندین مربی ورزشی هم شنیدم... دیگه زایمان که بماند... خواهش می کنم ازت خیلیییی بهش فکر کن... اگه فکر می کنی شیرت کمه و سیر نمیشه ووو... یکی از دلایلش همین کم بودن استراحت و شروع شدن مشغله هاته... هیچکس این کارو نمی کنه... هیچکس از زن تازه زایمان کرده انتظار نداره که بعد چند روز برگرده سر کار... اینقدر به خودت سخت نگیر، با بدنت دوست باش، صداش رو بشنو، به خودت آسیب نزن... به خدا که جبران ناپذیره... منم همین کارا رو می کردم ولی امکان برگشت به کار نبود ولی خب کمک کلا نداشتم... و از روز سوم، خودم بودم و بچه... همسرم از یه هفته بعد کم کم برگشت سر کار و من بخاطر یک سال بدخوردن صفرام و بدنم آسیب دید...
ببین مرکز بهداشت که هنوز الگوی غذایی پشت کارت واکسنش مال دهه 60 هست انتظاری نیست ازش... پرستار نوزادان و کلا پرستار بیمارستان هم که کلا فقط همون چند روز اول با بچه سر و کار دارن تجربه ی روزهای بعد رو ندارن نمیدونن با این توصیه چه بلایی سر تازه والدها میارن و اونها رو درگیر ساعت می کنن و نمیذارن استراحت کنن... ولی مهم نظر دکتر اطفال خودتونه... من هر چی دکتر حسابی دیدم گفته بچه ی کامل با وزنگیری خوب (طی دو هفته ی اول تا 10% کاهش وزن هم طبیعیه)، نیازی به بیدار کردن نداره... رفرنس های جدید میگن بیدار نکنید...
درباره ی خودم هم که پرسیدی، ببین حالا من تقریبا دوسال قبل از شما بودم... الان پسرم دوسالشه... واقعا تفاوت منی که از روی متون علمی کار کردم با بقیه ی هم گروهی هام رو می بینم... به خدا نمی خوام پزی چیزی بدم، فقط میخوام بدونی که میتونی به علم اعتماد کنی... من تا وقتی فهمیدم نباید بیدار کنم 3 روز گذشته بود... بعد دیدم دکتر ظریفی هم بعدها تاکید کرد که نیازی به بیدار شدن بچه ی کامل با وزنگیری مناسب نیست، توی ایران چون پرستارها نمیخوان رسیدگی کنن میگن بچه رو بیدار کنید که مسئولیت گردن خود مادر و پدر بیفته، ولی وظیفه ی اونهاست بچه رو چک کنن (چون اون زورهای اول پدر و مادر تجربه ای که ندارن حتی بچه قندش بیفته واقعا نمی تونن با خواب بچه تفاوتی قائل بشن و وظیفه ی خود پرستاره که بیاد و دائم چک کنه! دائم توی استرس که وای دوساعت نشه 3 ساعت و علائم شیر خوردن یا نخوردن هستن...) و بعد از اینکه مطمئن شدن سالمه مرخصش کنن... توی ایران خب همه چیزمون به همه چی میاد... شما ببین اگر بچه ت به تعداد مشخصی که مناسب سنش هست دفع پی پی و جیش داره (پوشکش رو باید حتما خیس کنه، اگه خیس نمیشه حتما حتما دما رو کم کن (دمای مناسب برای بچه حدود 18-24 درجه اس و بچه با بچه فرق داره اما اگه مثل مال ما گرمایی باشه، شب و روز باید لخت جلوی کولر میخوابید وگرنه جیشش قطع میشد

) و شیر بیشتر بهش بده)
یه نمای کلی بخوام بدم، من از روز اول روتین ها و آموزش روز و شب رو شروع کردم (روتین هاش به جز شیرش که تموم شده، کلا از روز اول همین بوده، یعنی میدونه شام که میخوره، پوشک، لباس خواب، مسواک، آب، آهنگ لالاییش و خوابه)، از روز سوم دیگه بیدارش نکردم، از حدود 2 ماهگی آموزش خواب رو شروع کردم، آخر 4 ماه شیر شب رو گرفتم (تا آخر 6 ماه طول کشید)، آخر 6 ماه هم کلا جاش رو جدا کردم... شیر کلی هم از 21 ماهگی شروع کردم هی زمان یه وعده رو کم می کردم و بعد از یه مدتی حذف می کردیم... و سر 24 ماه و دو روز کلا گرفته شد...
در کل با اینکه 9 ماهگی اولین دندونش رو درآورد، الان رشدش از اکثر هم گروهیامون بهتره و دندوناش از اونایی که زودتر دندوناشون دراومده بود، زودتر کامل شد (تاثیر خواب خوب و منظم شب روی رشد بچه)، بعد الان حدود 40% بچه های گروهمون، با پوسیدگی 2 دندون و بیشتر بچه هاشون درگیرن... یعنی بچه هنوز دندوناش کامل درنیومده ولی باید ببرن بیهوش کنن و براشون پر کنن

من بارها بهشون گفتم از شیر شب بگیرید، میگفتن نه سیاه شدنش از آهنه... به خدا علم چراغ راهمونه... ولی خب نمی خواستن بگیرن... الان خواهرتون فکر کنم پزشکن، مطمئنا حواسش هست چی میگه... از دکترش هم بپرس با احتمال بالا میگه نمیخواد بیدار کنی... اصلا یکی از دلایل بدخوابی بچه های ایرانی همینه که اینجوری بیدارشون می کنن... یا مثلا درباره ی شیر کلی، قدیمیا میگن یهو بگیرید، الان هم گروهی های من مورد بود که بچه شون کااامل شیرخشکی بود... توی حدود 18 ماهگی هم گرفتن... ولی هنووووز که هنوزه و بچه 26-27 ماهشه، بچه شیر شبش دوباره برمیگرده چون جاش رو جدا نکردن و کوتاه میان!!! دندوناشم خراب شده بنده ی خدا... اصلا وقتی یکم مطالعه کنی متوجه میشی همه ی این مسائل مثل حلقه های زنجیر بهم متصله... و اکثر حرفای خییییلیا، باد هواست... من خودم الان صفرامو از دست دادم چون شنیدم یکی گفت شیرت جون نداره و چرب نیست و من برای چرب کردن شیرم راهی به جز خوردن چربیجات به ذهنم نرسید با اینکه اصلا مهم نبود و ترکیب شیر هر جور که بچه نیاز داره میشه... می خوندم مهم نیست، میدیدم بچه خوب داره رشد می کنه، ولی اون حرفه روح و روانم رو اذیت میکرد و از یادمم نمیره... سلامتیمم گرفت... ولی به خداوندی خدا علم دستمو گرفت و نجاتم داد... من بچه م رو با یوتیوب و کتاب و اینستا بزرگ کردم... الان به شدت راضی ام... دیگه هم به حرف هیچ ننه قمر بی سوادی گوش نخواهم داد...
ببخشید خیلی حرف زدم، سعی می کنم کوتاه تر بنویسم...
بخوام یه دورنمای کلی هم بدم، توی آخر 3 که کولیک تموم شد، آخر 10 که داروهای ریفلاکس تموم شد، آخر 12 که یک ساله شد و تقریبا کلا ریفلاکس تموم شد، آخر 18 که واندرویکس تموم شد و آخر 2 سال، ما جهش های به شدت مهمی رو توی بحث رشد عقلانی و خوابش دیدیم...
راستی مامانایی که تازه بچه هاتون دنیا اومده، یه جدول واندرویکس رو جلوی چشمتون داشته باشید، بدونید کی بچه قراره بهم بریزه و این زمانهاییه که بچه دچار جهش های رشدی میشه (در جنبه های مختلف)، و خودتون رو آماده می کنید که مثلا کمک بگیرید، یخچال و فریزرتون رو پر کنید، برنامه ی مسافرت بذارید یا نذارید وووو... خوشبختانه علم به شدت روی این موضوعات کار کرده و رشد بچه ها مثل یه جدول تمیز و مرتب آمده شده، مایلستون ها مشخصه و میتونه چراغ راه علاقمندانش باشه... تا می تونید از علم کمک بگیرید که زندگیتون با کیفیت تر و راحت تر بگذره
راستی بچه ها یه وقت استرس مسترس نگیریدا

من هر چی میگم برای اینه که آمادگی داشته باشید و این دورانتون با کیفیت بالاتری بگذره و ریسک افسردگیتون کم شه... فقط بخونید و بدونید و وقتی به مشکلی خوردید یا کمک بگیرید یا برگردید این مطالب رو وقتی بهشون نیاز پیدا کردید بخونید... الان شاید متوجه منظور من نشید... اشکال نداره ولی نیازی هم نیست استرسش رو بگیرید... ان شاءالله که بچه های شما آروم و بی دردسر باشن و کلی کمک هم از اطرافیان بهتون برسه