امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بهترین ورژن خودت باش
عاطفه جون نونا درست میگه. خانواده ها وظیفه ای ندارن. 
(مگر اینکه از قبل وعده ای بهت داده باشن خخخ مثل اینکه تو بچه بیار من نگه میدارم)
ولی یه بار تکلیفت و مشخص کن واضح بگو من میخوام مثلا روزی ۳ ساعت بچه مو بذارم پیش شما که به این کار برسم. اگر قبول کردن که خیلی هم عالی. بذار برو به کارات برس. اگرم گفتن نه یا پیچوندن برنامه تو عوض کن و خواهشا مطابق شرایطتت هدف بذار. 

ترگل من ۵ ساعت در روز خواب واسه م کافی نیست و بدتر تمرکزمو از دست میدم. حتما باید ۷ ساعت و بخوابم.
It's better to lose the fight than losing your peace
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، Rose، Targol، youtab، خانم فسقلی
پاسخ
شیدا جونم مادر مادرشوهر اگر پیشنهاد بدن واقعا از لطفشونه نه وظیفه منظورم اینه اصلا نمیشه توقعی ازون داشت
واقعیت قبل بچه دار شدن آدم باید به همه جوانبش فکر کنه اینکه شغلمو لازم باشه رها کنم
درسم لازم باشه رها کنم
برنامه ها و اهدافم تغییر پیدا کنه و متناسب با شرایط موجودم هدف گذاری کنم و …
اگر با وجود بچه نمیشه شغل دولتی رسمی خصوصی تمام وقت ختی نیمه وقت داشت به شغلای خونگی شیرینی پزی کیک پزی فینگرفود و اینا فکر کرد نه به تایپ خونگی ترجمه تو خونه ازین دست کارا فکر کرد
وگرنه بچه طفلی که خودش نیومده با اراده ما اومده
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • mahtakhanoum، Rose، youtab، رخشید، شیدا، صنوبر۷۱
پاسخ
آره نونا جون
البته مامانم ما رو می‌برد مهد ،اصلا نمیموندیم.
اینقدر جیغ و داد و گریه
دقیقا یادمه اصلا دلم نمیخواست مهد بمونم.
مادربزرگم گفت من نگهشون میدارمSmile
Cool
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، youtab
پاسخ
(۱۴۰۲/۴/۱۲، ۰۲:۱۷ عصر)شیدا نوشته است: آره نونا جون
البته مامانم ما رو می‌برد مهد ،اصلا نمیموندیم.
اینقدر جیغ و داد و گریه
دقیقا یادمه اصلا دلم نمیخواست مهد بمونم.
مادربزرگم گفت من نگهشون میدارمSmile

دمشون گرم شیدا واقعا 
خدا حفظشون کنه
من کامنت نذاشتما برای پستت، در حقیقت برای عاطفه پستت رو شفاف تر کردم
کلا انتظار داشتن و توقع داشتن خوب نیست خیلی وقتها
ولی یوقتی هست خود آدم صد تلاششو میکنه واقعا دیگه چاره ای نداره از یکی از نزدیکان هم درخواست کمک میکنه
معمولا این مواقع اطرافیان لطف دارند کمکی میکنن
ولی بشرطی که خود آدمم تلاش کنه
عاطفه جان ببخشید این رو میگم اما شما هدفی برای خودت گذاشتی که من بعنوان شخص شنونده اخساس میکنم از روی رفع تکلیفه
یعنی همرمان که تلاش سازنده و هدفمندی نمیکنی اما یه چیزی دستت گرفنی که به بقیه نشون بدی داری زحمتتو میکشی
خب این درست نیست اصلا عملا داری وجدان خودت رو راحت میکنی
بارها اینجا بچه ها گفتند هدف مشخص قابل دسترس در نظر بگیر
از کم شروع کن بوقتش به جیزی که میخوایی میرسی
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Rose، youtab، دخترانه، رخشید، ستی‌لیته، شیدا
پاسخ
البته نونا جون فوت کرده مادربزرگ عزیزم ...
منم نتونستم زحماتش رو جبران کنم.
کلا مامانم از خانواده شوهرش یعنی بابام فقط بهش خیر رسیده.
بی نظیر ترین مادرشوهر و پدرشوهر و خواهرشوهر و برادرشوهر و جاری رو داشت و داره.
من بعد از ازدواجم تازه فهمیدم چقدر خانواده شوهر میتونن تو آرامش و خوشحالی آدم تاثیرگذار باشن.

نسیم منظور عاطفه فکر کنم خانواده شوهرش بودن
Cool
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، Rose، youtab، رخشید، نسیم64
پاسخ
(۱۴۰۲/۴/۱۲، ۰۲:۳۱ عصر)نسیم64 نوشته است: اینجا بااینکه همه مهربونن حس میکنم نباید کمک بخوام



عاطفه به نظر خودت این جمله ات در برابر این همه لطف و راهنمایی هایی که بچه ها دارن بهت میکنن, بی انصافی نیست؟!

نسیم جان
منظورش خونواده ی همسرشه نه سایت.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، youtab، ستی‌لیته، نسیم64
پاسخ
عاطفه
من خودمو میذارم جای تو با شرایط تو تا حدی که میدونیم
من به سرعت کارای خونمو میکردم و میرفتم اونجا
یکی دوماه وقت میدادم که بچه داری و خونه داری تنهایی دستم بیاد
برای بچم برنامه خواب و غذا و بازیشو طبق خودمون دوتا نیچیدم و...
و شروع میکردم به پختن نون و کیک و شیرینی و هرجیزی که هممون میدونین خیلیییی توش استعداد داری
هم برات تفریحه
هم تو خونه بالای سر بچتی
هم درامد داری (حتی خیلی کم)
هم باعث میشه حس مفید بودن کنی
حداقل با درامدت حالا هرچقدر باشه برای خودت میتونی خرج کنی کم و زیاد
گاهیم از مادر و مادر شوهرت میتونی کمک بگیری
عاطفه مش من از 2سال قبل بارداری میگفت شما بیارین من 24 ساعته نگه میدارم
بابای خودمم همینطورااا
دیگه میدونی دیگه چقدر روی حرفشون وایسادن
البته خیلی خیلی خیلی موافقم که بچه، بچه ماست
اما مثالم برای این بود که ببینی کسایی که کلی وعده برای ممک و نگهداری بهم دادن عملا هیچی
عاطفه هیچکس اینجا شوهرش مثل شوهر من نیست
ادم متوقع و خودخواه
(اینا غر نیستا بچه ها، فقط برای مثال برای عاطفس)
یه مورد میگم بهت خودت برو تا تهش
من 1ماهی بوو غدای ناهار رو دو وعده ای درست میکردم که شامم بخوریم، تازه نه زمان کوچیکتریای بچم که اوضاع سختتر بودا همین سال جدید
اقا فرمودن اینجوری غذا درست نکن، داری معده هامونو مونده خور میکنی!!!!!
در صورتیکه خودش دیده خواهرش جمعه ها 2نوع غذا فقط درست میکنه برای کل هفته
تازه شوهرشم میبره
میخوام بگم من علاوه بر بچه داری تک و تنها کمکی توی خونه داری و حتی گاهی کارای مغازه نداشتم و ندارم
من جمعا در 24 ساعت اگرررر پسرم بخوابه شب رو تا صبح حدود 4 تا 5 ساعت میخوابم
بیشتر نمیتونم، نه که نخواما، نمیشه، اونوقت عقب میوفتم
و چون میدونم فقط خودمم و اگر کاری روی هم تلنبار بشه خودم بیچاره میشم پس پامیشم
نمیخوام خدا میدونه بگم من درسته کارما، اصلا باور کن
میخوام بگم اصلا اصلا فکر نمیکنم شوهر تو اینجوری باشه، فقط بنده خدا کارش زیاده، اونم منطقیه، توی این وضع اقتصادیه کوفتی و وقتی یکی داره کار میکنه باید 100 که هیچ 150 شو بذلره، خصوصا که بچه هم باشه
اون داره بیرونو هندل میکنه توهم خونه رو
باور کن من خوووووب میدونم بچه داری و خونه داری و... تنهایی چقدر سخته اما چاره و راه دیگه ای وقتی وجود نداره باید خودمونو وفق بدیم دیگه
ادنیزاد زود عادت میکنه
عاطفه به نظرم برو دنبال تکمیل هنر کیک و نون پزیت، اصلا کوچیک و دسته کم نگیرشا
من دختری رو میشناسم متولد 70 عه
سال 96 ازدواج کرد با دوست پسر پولدارش و پسره همه جیزشو توی قمار و شرطبندی از دست داد
دختره یکی یه دونه بود و هیچی عملا بلد نبود
رفت یه قنادی توی دماوند کار کرد و ریز ریز کار یلد گرفت، پیج زد و الان نگممممم برات که با نااااز سفارشاشو از 10 روز زووتر میگیره وگرنه نمیرسه
هونه خریدن 2سال پیش همون دماوند و ماشین خوب
شوهرشم حکم پیکشو داره
عاطی پاشو قربونت
ایندفعه دیگه پاشو
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Almam، Bonsai، mehrasa20001، Neda28، nona، Rose، tinaaa91، خانم فسقلی، ستی‌لیته، سحری....، شیدا، نسیم64، کتایون خانم ۲
پاسخ
نونا جان اینکه خانواده ها کمک کن واقعا خیلی خوبه .من جاریم قبل از من یادمه شوهرم میگفت مامانم بهشون میگه بچه دار بشین ما کمک میکنیم الانم واقعا کمکش میکنن چه مالی چه نگهداری وطیفشون هم هست هم نیست ادم برای بچش نکنه برای کی بکنه .جاری من دو قلو داره تازه نصف سیسمونیشم پدر شوهرم داد به مادر دختره فشار نیاد. الانم مطمینم مالی کمکشون میکنن .خب خیلی تو روحیه اثر میذاره .ما اصلا از شرایط خونه و زندگی عاطفه خبر نداریم که چه جوریه حالا بماند که خودشم کم کاری میکنه ولی شرایط خونه هر کسی رو خودش میدونه و بس
۱۴۰۱/۲/۲۶   بالاخره مال هم شدیم Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، Rose، youtab، خانم فسقلی، شیدا، نسیم64
پاسخ
(۱۴۰۲/۴/۱۲، ۰۲:۳۴ عصر)شیدا نوشته است: البته نونا جون فوت کرده مادربزرگ عزیزم ...
منم نتونستم زحماتش رو جبران کنم.
کلا مامانم از خانواده شوهرش یعنی بابام فقط بهش خیر رسیده.
بی نظیر ترین مادرشوهر و پدرشوهر و خواهرشوهر و برادرشوهر و جاری رو داشت و داره.
من بعد از ازدواجم تازه فهمیدم چقدر خانواده شوهر میتونن تو آرامش و خوشحالی آدم تاثیرگذار باشن.

نسیم منظور عاطفه فکر کنم خانواده شوهرش بودن

اها پس حذف میکنم پیاممو
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab، شیدا
پاسخ
مهتا مادرها شرایط خیلی بدی رو تجربه میکنن که عادت میکنن. تا ۶ ماهگی عموما خواب ۳ ساعت مداوم برات ارزو میشه و برای همین ۳ ساعت قشنگ سیرت میکنه. البته نمیدونم شاید عاطفه این مدلی نبود، یا کمکی‌هایی که داشت باعث میشد از اول خواب مدوام داشته باشه و ..
ولی تجربه من و اطرافیانم میگه بعد بچه ۵ ساعت خواب مداوم عالیه!
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Bonsai، Gitii، mahtakhanoum، Neda28، nona، Rose، youtab، ستی‌لیته، صنوبر۷۱
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: