امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ خانم های باردار
مرسی رز جون از تجربیات عالیت همینطور مرسی سروناز جون
آخه موضوع اینه فوق تخصص اطفال بیمارستانم گفت بیدارش کن تا حالا سه بار ویزیت رو ایشون انجام داده کلا هم راضی بود از بچه. برای همین حرف خواهرمو گوش ندادم خب ایشون فلوشیپ زنانن کفتم حرف دکتر اطفالش ارجحتره از دکتر زنان
گفت دو ماه و نیم بطور واضح که بیدارش کن. حالا این هفته از دکتر ایمان زاده که حرف اول رو تو اطفال میزنه وقت میگیرم ببینم ایشون چی میگن
بازم مرسی دخترا
رز جون در مورد استراحت کاملا درست میگی اما این دو هفته اینقدر بیخوابی کشیدم که افت رو بطور واضح حس میکنم

همسرمم که از زمان ازدواج تا الان کارای خونه به دوششه بنده خدا ازون جهت مشکلی نیست
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، lili_61، mona70، Rose، Sahraa71، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
(۱۴۰۰/۴/۱۳، ۱۰:۰۹ عصر)Sh96.shamim نوشته است: Rose عزیز یکمم در مورد مرحله واکسن زدن هم تجربتو بگو..و در مورد شروع غذای کمکی چون خوندم رفرنس ها تغییر کرده میخوام بدونم چه اطلاعاتی داری و تحربتو بگی. حالا میخوای اینجا نگی تو تاپیک مربوط به خودش بنویس..پست قبلیتم تو تاپیک مربوطش کپی کنی خوبه.بچه ها الان زیاد دقت نمیکنن یادشون میره تو شرایط که قرار میگیرن دوباره باید بخونن.

عزیزم واکسن زدن برای ما کلا مشکل خاصی پیش نیاورد و طبق توصیه ی دکترش گذاشتیم اگه علامت داد بهش استا بدیم که خب واکسن اول که چون یادمون نمیموند و دستمون می خورد روش (1-2 بار اتفاق افتاد)، برامون سخت بود، 2 ماهگی خیلی برامون سخت بود که خواهر همسرم بود و گریه هاش رو کمک کرد که کمتر اعصابمون خرد شه چون من خودم روحیه م خراب بود و نهایتا جرات میکردم گریه کنم و جرات بغل کردنشم نداشتم چون می ترسیدم دستم بخوره و آزارش بدم... و اینجا استا دادیم... خوب هم اثر میکرد و با کمک استا و خواهر همسرم، تونستم بعد 2 ماه 2 ساعت بخوابم Big Grin و رفت تا 8-9 ماهگیش Sleepy 
دیگه بقیه کاملا بدون مشکل بود تااا 18 ماهگی که حدود ساعت 11.30 واکسن زدیم، یهو ساعت 5-6 عصر پاش گرفت و نتونست دیگه حرکت کنه و گریه و بی قراری شروع شد و تا صبح طول کشید و تب هم کلا نداشتیم ولی استا رو دادیم... حالا دلیلش چی بوده نمی دونم واقعا... ولی 18 ماهگی واقعا از همه شون سنگین تر بود، 2 ماهگی هم بخاطر افسردگی و کم خوابی و بی تجربگی هامون سخت بود... 

++++++++++++
غذا هم بله خیلیییی تغییر کرده...
من تا آخر 1 سال اصلا و ابدا شکر و نمک و عسل ندادم... محصولات لبنی هم بخاطر ریفلاکسش ممنوع بود... تا 10 ماهگی کره و پنیر و بقیه لبنیات هم ندادم...

تا 18 ماهگی هم شکر و نمک رو نسبتا رعایت کردم... از 18 ماهگی بعضی وقتا مثلا برای توی ماشین اگه گرسنه بود کیک یا کلوچه یا چند باری چیپس بهش دادم چون حواسم نبوده غذا براش ببرم مجبور شدم و دادم بهش... قبلتر اصلا اینقدر بیرون نمی رفتم و بیرون نمی موندم که بخواد به وعده ی غذا بکشه، نهایتا همون شیر بود بهش می دادم... ولی الان هم که 2 سالشه بااااز در حالت اجبار یا موقع گرفتنش از شیر یکم چیزمیزای سوپرمارکتی گرفتم مثل دنت و اینها چون شیر صبحش خییییلییییی سخت بود گرفتنش، برای اینکه یه چیزی دم دست باشه که سریع حواسش رو پرت کنم، گرفته بودم براش... ولی تا حالا بستنی و پفک و اینها اصلا براش نخریدم و شاید یکی دوبار لیس زده Big Grin اصلا و ابدا تمایلی به بستنی و... نداره و واقعا عاششششق میوه اس... غذاشم تا 1 سالگی حجمش زیاد بود 1 تا 2 کم شد، بعد از حذف شیر همه چی خیلی بهتر شد از نظر خواب و خوراک (توی 1 سال اول 2 تا 3 برابر وزن تولدشون (200 تا 300%) میشن ولی سال دوم کلا 2-3 کیلو معادل 20-30% وزن یک سالگیشون وزن اضافه می کنن)...

اما درباره ی شروع غذای کمکی، بحث فرنی و حریره و اینها که منتفیه...
اصلا هیچچچچ خاصیتی ندارن... شیر که برای اکثر بچه ها مشکل سازه حالا یا نشون میده یا نه، نشاسته ی سفید هم که خاصیتی نداره، شکر اضافه هم دارن که طبع بچه رو تغییر میده... درباره ی حریره هم به نظرم اونهمه وقت گذاشتن برای مثلا 1 ق غ شیر بادوم توی یه لیوان حریره، فایده ای نداره و ترجیحم این بود که مغزها رو توی غذاش رنده کنم... 

من واقعا از آخر 4 ماه که بخاطر ریفلاکس غذای کمکی رو شروع کردیم تا نزدیک 1 سالگی، داشتم همش مواد غذایی جدید تست می کردم... هر 3 روز یه ماده ی جدید معرفی کردم...
و اولش هم با پوره های پخته شده توی شیشه (مثل کنسرو گوشت) مثل پوره ی موز، آووکادو، کدوحلوایی (اینو چون می ترسیدم بعدش تفت هم می دادم)، سیب زمینی، سیب زمینی شیرین، هویج وووو... شروع کردم... بعد با مخلوط کردنشون ادامه دادم و چیزی شبیه سوپ هایی که به بچه ها توی ایران میدن شد... دیگه وقتی که تست اولیه ی مواد پایه ای تموم شد (با توجه به رژیم خونه ی خودمون)، از 7 ماهگیش بود که فینگر فود شروع کردم... قاشق هم در اختیارش بود... ولی واقعا دست رو خیلی بیشتر دوست داشت... الان هم خودش با دست و هم کمتر با قاشق یا چنگال میخوره (تمیز نمی خوره اما واقعا نسبت به خیلی بچه ها که تا 3-4 سالگی باید غذا دهنشون بذاری واقعا بهتره)...

به واقع تا حالا اصلا بهش فرنی یا حریره ندادم (شیر مغزیجات زیاد دادم ولی حریره نکردم... میریختم توی لیوانش یا شیشه شیرش و می خورد)... دیگه خودم سویق درست می کردم و به غذاهاش تا 1 سالگی میزدم، بعدش وقت و حوصله ش رو نداشتم و بیشتر غذای خودمون رو می خورد (من به غذای خودمون مدتهاست نمک نمی زنم و اگه لازم باشه سر سفره به مال خودمون می زنیم ولی به مال پسرم همون بدون نمک میدم)... آب میوه هم براش زیاد میگرفتم، ولی سهم عمده ی غذاهامون همون نون و برنج و گوشت ها و میوه ها بوده... تا یک سالگیش صیفیجات هم خیلی خوب می خورد اما بعدش دیگه زیاد استقبال نکرد... ولی میوه بیشتر و روزی چند مدل میخواد و میخوره... (البته من توی بارداری هم تا آخرین روز نمی تونستم انواع گوشت و برنج بخورم و اکثرررا میوه و سبزی خوردم... حتی چند تا سونوی آخری، دکتر میگفت چی خوردی اینقدر پسرت پر موئه Big Grin نکنه سبزی و کاهو زیاد خوردی؟ منم شاخ درمیاوردم Big Grin آخرشم اینقدر موهاش زیاد بود و سخت شسته میشد که توی بیمارستان هم نتونسته بودن کف سرش رو خوب بشورن، ما که بماند، آخرم از ته زدیم موهاشو... خلاصه که اگه میخواید نی نی پرموشه، حتما سبزی و میوه زیاد مصرف کنید Big Grin )

درباره ی اثر تجربه م هم واقعا راضی ام... اصلا اعصاب خردی ندارم... زیر صندلی غذاش یه پارچه پهن کردم، نسبت به اون اولا خیلیییی بهتره و تلفات خوردنش عالیه، ما هم به غذای خودمون می رسیم...
دقیقا مثل صندلی ماشین که واقعا راضی ام... اصلا امنیتش که 100% مهمه و بخاطر اون خریدیم... ولی از نظر راحتی خودمون هم واقعا حائز اهمیته... راحت میرم جلو میشینم و لذت زندگی رو می بریم... فکر اینکه یه بچه آویزونم باشه و کمربندم نداشته باشه یا موقع غذا یه بچه آویزونم باشه اصلا عصبیم می کنه... 
واقعا هر چی زودتر بچه مستقل بشه هم به نفع خودمونه هم بچه...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Arezoo1984، Hami99، lili_61، Mari90، mona70، Nedaa28، nona، Sahraa71، Sh96.shamim، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
لیانه جانم
مرسی که به یاد همه هستی این شب آخر
استرسی نداشته باش
به صورت ماهش فکر کن که میذارن کنار صورتت ارامش میگیری
به محض این که تونستی مارو از حالو احواله خودتو گل پسرت باخبر کن
من از کنار این فرشته های کوچولو که پاک ترینن اگه قابل باشم برات کلی دعا میکنم و با تسبیحی که برای پسرم ذکر میگم برای قند عسات هم میگم
به خیر و سلامتی و دل خوشی بگذره الهی همه چی
تو هم باز برامون دعا کن که اون لحظه فرشته ها خیلی بهت نزدیکن
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Hami99، lili_61، liyane، mona70، Nedaa28، nona، Rose، Sahraa71، سروناز، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
یوتاب جون گل پسرت پیشته تو خونه؟
آقا من به اجماع رسیدم تو گروه خانواده پرسیدم همه گفتن بذار بخوابه همون آخر شب شیر بده اگه تا ۵-۶ صبح بیدار نشد بذار بخوابه همون ۵-۶ شیر بده .بقول برادرم دختر تو که نود درصد شبا بیداره یه شبم تو هفته میخواد بخوابه تو بیدارش میکنی به زور چکاریه ، ولی خواهرم پیام گذاشت که با شرایط دخترت مه شبا نمیخوابه اون شب استثنا رو یذار بخوابه اونم حداکثر دیگه ۵ ساعت بیشتر نه اصلا، اگر هم بیشتر از یروز تو هفته اینطور میخوابه بیدارش کن مخصوصا که زیر یه ماهشه
رز جون این پستاتو باید کپی کنم نگه دارم اطلاعاتت خیلی خوبه
از الان واسه واکسن دوماهگی استرس گرفتم شنیدم خیلی سخته
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، lili_61، liyane، mona70، Rose، Sahraa71، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
(۱۴۰۰/۴/۱۳، ۱۰:۵۶ عصر)nona نوشته است: مرسی رز جون از تجربیات عالیت همینطور مرسی سروناز جون
آخه موضوع اینه فوق تخصص اطفال بیمارستانم گفت بیدارش کن تا حالا سه بار ویزیت رو ایشون انجام داده کلا هم راضی بود از بچه. برای همین حرف خواهرمو گوش ندادم خب ایشون فلوشیپ زنانن کفتم حرف دکتر اطفالش ارجحتره از دکتر زنان
گفت دو ماه و نیم بطور واضح که بیدارش کن. حالا این هفته از دکتر ایمان زاده که حرف اول رو تو اطفال میزنه وقت میگیرم ببینم ایشون چی میگن
بازم مرسی دخترا
رز جون در مورد استراحت کاملا درست میگی اما این دو هفته اینقدر بیخوابی کشیدم که افت رو بطور واضح حس میکنم

همسرمم که از زمان ازدواج تا الان کارای خونه به دوششه بنده خدا ازون جهت مشکلی نیست

خواهش می کنم عزیزم

پس اگه دکترش گفته که هیچی Heart ولی اگه از دکترهای دیگه پرسیدید هم حتما اینجا نتیجه رو بگید Heart
در کل به نظر میاد ماشاءالله جوجوت خوابش خوبه Heart چون من واقعا اصلا دغدغه مون نشد که از خواب بیدارش کنیم که شیر بخوره چون به جز اون روزای اول که استا می خورد و تا قبل از شروع کولیکش توی 11 روزگی، شاید تا 8-9 ماهگی اصلا نشد که 2 ساعت پیوسته بخوابه... حتی اون 2-3 روز تا 10 روز اول پیش میومد 10 دقیقه یکبار هم بیدار میشد... من حسرت خوابیدنش رو داشتم... بچه ی تازه متولد شده معمولا 18 ساعت به بالا می خوابه... ما اون روزای اول که واکسن زده بود و استا میخورد هم 16 ساعت نمی خوابید Exclamation الان که دوسالشه و از شیر گرفته شده و خیلیییییییی خوابش خوب شده، شب 11 ساعت (با 2-3 بار بیدار شدن Undecided بخصوص بعد عملم که باباش پیشش میخوابه خیلی دوست داره بلند شه) روزم 1 ساعت می خوابه...

الهی... 
استراحت خیلی مهمه... توی استراحت بدنت خودش رو ترمیم می کنه، حافظه ت بهتر میشه، اخلاقت بهتر میشه... اصلا از خودت دریغ نکن... به خدا هیچکس نمیاد بهت کاپ بده که از خودت گذشتی... اصلا بذار دقیقتر بهت بگم، هیچکس متوجه از خودگذشتگیت نخواهد شد حتی اونهایی که مادر شدن... بعدها دهانتم باز کنی و از سختیات بگی، همچین می کوبنت که آره مادر شدن همینه دیگه چه انتظاری داشتی، پس برای چی بهشت زیر پای مادراست؟؟؟؟ خودت بودی که اشتباه کردی و به خودت نرسیدی....... اونموقع همه زبون درمیارن که باید میرفتی با دوستات میگشتی... باید می رفتی باشگاه.... میرفتی پیاده روی... باید بهتر غذا می خوردی... ولی دریغ از اینکه یکی یه وعده غذای گرم بگیره دستش بیاره بده بخوری... یا حتی یه لیوان آب دستت بده... 
من الان اینها رو بهت میگم... اول خودت، بعد هرررر کس دیگه... به خودت بعنوان مسافر هواپیما نگاه کن که اول باید خودش ماسک بذاره تا بتونه برای بچه ش ماسک بذاره و نجاتش بده... اگه خودت توی مرز از حال رفتن باشی نه تنها کمکی نمی تونی به کسی بکنی، بلکه باری برای بقیه میشی... و یکی باید خودت رو نجات بده...

شما جای خواهرم... الان زمانیه که باید به خودت و بدنت و نسل آینده ت برسی Heart فکر کن 5 سال دیگه، 10 سال دیگه، 20 سال دیگه که به این روزات نگاه می کنی مهمترین مساله ای که بابت اون حسرت می خوری چیه؟ سعی کن الان ببینیش... خوابیدن بیشتر و سرحالتر بودن؟ بهتر خوردن و سلامت بودن؟ واگذاری بیشتر مسئولیت ها و کمک گرفتن بیشتر؟ بیشتر پیش بچه بودن؟ کمتر درگیر حواشی غیر از بچه شدن؟ غرق شدن توی لذت های بچه؟ 

کار بیرون در مقابل مسئولیت یک انسان که الان به دوشت افتاده شبیه جوکه... شما الان جسم و روحت خراشیده شده... در عین حال مسئولیت های یک انسان کوچولو از 0 تا 100 هم به دوش شما افتاده که اصلا نمی تونی نیازهاش رو متوجه بشی و او هم پررررر از نیازه... اصلا اتفاق کمی نیست... اینو همه می دونن و بخاطر همین احتمال اینکه باهات راه بیان خیلی بیشتره... ببین من اصلا نمی تونم تصور کنم چطور حافظه ت سر جاشه!!!! من تا 1 سالگی اصلا نمی فهمیدم درسم چی به چیه... اصلا تمرکز نداشتم...

خلاصه که خودت رو له نکن... الان اگه بچه می خوابه شما هم سعی کن حتما بخوابی... حتی یکی دو بار در روز بچه رو بسپر به همسرت که بتونی کامل تر بخوابی... توی 2 سال اول، پدر و مادر 6 ماه کمبود خواب پیدا می کنن... هر آدم نرمالی 2 شب بد بخوابه شب سوم دیگه دیوونه میشه... پدر و مادر هم آدمن... پس هر جور شده برای خودت 3-4 ساعت خواب پیوسته جور کن... به خدا از خوراک مهمتره... اگه موی سالم، پوست سالم، بدن سالم، روحیه ی خوب، شیر مناسب، بچه ی سالم میخوای خودت و بدنت و خوابت و خوراکت رو در اولویت قرار بده...

یادمه سال کنکور دبیر زیستمون میگفت شما یکی دوسال فقط باید به 3 تا خ بپردازید، بخورید، بخوابید و بخونید... آینده و سرنوشتتون رو همین 3 تا تعیین می کنن... به نظر من بعد از مادرشدن هم پرداختن به خود خیلی مهمتر از قبل میشه... خوب خوردن، خوب خوابیدن و به خود رسیدن هم تجربه ی من از اولین مادرانگیمه... که تازگیا فهمیدم چقدر مهم بوده و جفا کردم در حق بدنم... بدنم 30 سال با من بود، یا تمام بدی هایی که بهش کردم، یه موجود رو از صفر ساخت و بهمون داد، ولی بازم قدرش رو ندوستم تا ازم ناراحت شد و مجبور به جراحی شدم و دیگه کل زندگیم برای مابقی عمرم تغییر کرد...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Arezoo1984، Mari90، mona70، Nedaa28، nona، Sahraa71، youtab، شماره مجازی تیندر، نسیمه جااان، کتایون خانم
پاسخ
(۱۴۰۰/۴/۱۳، ۱۱:۱۵ عصر)youtab نوشته است: لیانه جانم
مرسی که به یاد همه هستی این شب آخر
استرسی نداشته باش
به صورت ماهش فکر کن که میذارن کنار صورتت ارامش میگیری
به محض این که تونستی مارو از حالو احواله خودتو گل پسرت باخبر کن
من از کنار این فرشته های کوچولو که پاک ترینن اگه قابل باشم برات کلی دعا میکنم و با تسبیحی که برای پسرم ذکر میگم برای قند عسات هم میگم
به خیر و سلامتی و دل خوشی بگذره الهی همه چی
تو هم باز برامون دعا کن که اون لحظه فرشته ها خیلی بهت نزدیکن

خداقوت یوتاب جان Heart
خدا کمکتون کنه و زودتر پسرت همه چیزش خوب شه و برید خونه Heart
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • lili_61، mona70، nona، Sahraa71، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
(۱۴۰۰/۴/۱۳، ۱۱:۲۵ عصر)nona نوشته است: یوتاب جون گل پسرت پیشته تو خونه؟
آقا من به اجماع رسیدم تو گروه خانواده پرسیدم همه گفتن بذار بخوابه همون آخر شب شیر بده اگه تا ۵-۶ صبح بیدار نشد بذار بخوابه همون ۵-۶ شیر بده .بقول برادرم دختر تو که نود درصد شبا بیداره یه شبم تو هفته میخواد بخوابه تو بیدارش میکنی به زور  چکاریه
رز جون این پستاتو باید کپی کنم نگه دارم اطلاعاتت خیلی خوبه
از الان واسه واکسن دوماهگی استرس گرفتم شنیدم خیلی سخته

لطف داری Heart

واکسن ببین آدم چون بی تجربه اس میترسه... وگرنه هیچی نیست... سعی کن تنها نباشید، بعد از واکسن هم 10-15 دقیقه توی همون نزدیکی محل بمونید و به واکنش بچه توجه کنید)، خود مسئول تزریق واکسن توضیحات رو میده ولی سوالی داری هم می تونی بپرسی باید خوب و دقیق جواب بدن... و هیچکس بهتر از اونها نمی تونه جواب بده...
ما حتی نیاز به کمپرس هم پیدا نکردیم! شایدم تنبلی می کردیم... ولی اصلا نیازش حس نشد و برای کمپرس (دوستانی که زایمان طبیعی هم می کنن می تونن از این روش استفاده کنن)، یه دستکش جراحی رو پر از خرده یخ کن و محکم درش رو ببند و بپیچ دور حوله بذار روی جای واکسن نی نی اصلا از جاش تکون نمی خوره (انگشت ها رو دو طرف رونش بذار)، برای آب گرم هم می تونی با این روش کار کنی...
استا هم می خوره و به امید خدا براحتی ازش عبور می کنید Heart اصلا اصلا نگران اون بخش نباش Heart

برای زایمان طبیعی هم این دستکش ها خیلی کمک کننده هستن... می تونید ازش برای کمپرس اون ناحیه استفاده کنید Heart

چیزی شبیه این... ولی هواش رو خالی کنید و مثل این پر از هوا نباشه که تکون بخوره... جوری ببندید که روی جایی میذارید یخ های داخلش بتونه جابجا بشه... اینجوری کامل توی جایی که میذارید فیکس میشه Heart
[تصویر:  rjjtdwgc5c0z.jpg]
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Arezoo1984، atefehjjjjjjj، lili_61، Mari90، mona70، nona، Sahraa71، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
ترگل جان و یوتاب جان...
من پیام هایی ازتون دیدم که انگار دارید خودتون رو سرزنش می کنید...
بچه ها این که دسته گلهای خوشگلتون، خواستن زودتر به این دنیا بیان، اصلا اصلا اصلا تقصیر شما نبوده...
اصلا خودتون رو سرزنش نکنید...
تماااام اتفاقاتی که برای جنین میفته دلیل داره...
حتما حتما به صلاحتر بوده که بیان بیرون و از متخصصین کمک بگیرن...
هیچ قصوری متوجه شما نیست... اینقدر خودتون رو با این فکرها اذیت نکنید Heart 
اتفاقا شما مامان های خیلی قوی بودید که اونها رو تا این مرحله رسوندید و قوی کردید که بیرون از بدن شما دارن برای زندگیشون تقلا می کنن Heart
الان بیشتر از هر چیزی روحیه ی خودتون مهمه Heart
اصلا به گذشته فکر نکنید، تصاویر بد رو سعیییی کنید که فراموش کنید، حداقل هی بازخوانی نکنید... بذارید توی همون روزها بمونه و تموم شه... و هر روز رو یه روز جدید بدونید چون بچه ها هر روز هزاران هزار برابر روز قبل رشد می کنن و قویتر میشن Heart
پس دست از سرزنش خودتون بردارید چون هیچی دست شما نبوده... تا خدا نخواد یه برگ از درخت نمیفته، تولد بچه که بمااااند... حتما صلاحشون این بوده که بیان توی این دنیا Heart
خودتون رو با این افکار اذیت نکنید Heart Heart

++++++++++++++
لیانه جون امیدوارم زایمان خوبی داشته باشی Heart
اگه یادت بود برای منم دعا کن Heart
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، atefehjjjjjjj، Hami99، lili_61، liyane، mona70، Nedaa28، Sahraa71، Targol، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
رز جون پست قبلمو ویرایش کردم دکتر اطفال خودشم هیات علمی دانشگاه تهران بود، دکتر ایمان زاده چون استاد برادرم بود از دستیارشون پرسیدن الان ( تا ۴ صبح مطبن) پیامکی برام ارسال کرد جوابشون رو
گفت نوزاد زیر یک ماه حتما بیدار بشه مگر اینکه کلا شب خواب نداشته باشه و بصورت استثنا یکی دو شب طولانی بخوابه که نیازی به بیدار کردنش نیست، گفت قندش هم پایین نیاد دچار مشکلات گوارشی میشه
خواهرمم همینو گفته بود. دکتر خودش فقط تاکید کرد تا دو و نیم ماه

مرسی رز عزیزم❤️
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Arezoo1984، atefehjjjjjjj، lili_61، mona70، Nedaa28، Rose، Sahraa71، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
نونا بچه ات دختر فکر کنم..دخترا اینجورین کمتر شیر درخواست میکنن.پسر من هر ۲_۳ ساعت خودش بیدار میشددغدغه نداشتم.شما نهایت ۳ ساعت صبر کن بعد بیدار کردن نمیخواد تو خوابم میخوره بچه..در مورد واکسن پسر من که اولش یکم پاش درد گرفته بود تو خواب ناله میکرد.تو همون مدت کمپرس گزاشتیم..بعد عصر تا اخر شب تب کرد دیگه کمپرس فراموش شد همش در حال پاشویه بودیم..بعد خوب شد ولی من دیگه خوابم نمیبرد از نگرانی..سخت بود واقعا..هفته دیگه واکسن ۴ ماهگی داریم ایشاله این یکی خوب پیش بره تب زیاد نکنه..
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، atefehjjjjjjj، Hami99، lili_61، mona70، nona، Rose، Sahraa71، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان