۱۴۰۰/۱۰/۱۲، ۰۷:۱۱ عصر
منم زایمان اولین عملم بود اما اصالا اونجوری که میترسیدم و در واقع وحشت داشتم نبود
عزیزم میگذره بلاخره همه چی
عزیزم میگذره بلاخره همه چی

گپ خانم های باردار
|
۱۴۰۰/۱۰/۱۲، ۰۷:۱۱ عصر
منم زایمان اولین عملم بود اما اصالا اونجوری که میترسیدم و در واقع وحشت داشتم نبود
عزیزم میگذره بلاخره همه چی ![]()
۱۴۰۰/۱۰/۱۲، ۰۷:۵۶ عصر
عاطفه جان اینکه استرس افتاده به جونت و خونه رو مرتب می کنی و وسائل بچه رو آماده میکنی کاملا طبیعیه و بهش نستینگ میگن و کاملا مطالعه شده... تقریبا همه ی مادرا قبل از زایمان این وضعیت رو دارن
درباره ی مسئولیت هم آره دیگه ترس داره... مهم اینه که مشخصه کمک زیاد داری که یه پوئن خیلیییییییییی مثبته... در حال حاضر هم کاری جز آماده شدن نمی تونی انجام بدی... مثلا آخرین کارهایی که دوست داری دو نفری انجام بدید... ثبت خاطرات، عکاسی، مطالعه تا جایییییی که می تونی... آماده کردن وسائل بچه... انتخاب دکتر، آماده کردن مدارک، آماده کردن فریزر و یخچالت... یه تاپیک داریم کارهای قبل از زایمان رو تا بعد از زایمان گفتم... اونو بخون و اگه خواستی انجام بده خودش به کاهش استرس و سرگرم شدن کمک می کنه...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
۱۴۰۰/۱۰/۱۲، ۰۸:۰۵ عصر
واقعا عاطفه جون تو نعمت بزرگی داری که من و رز و خیلی از بچهها ارزوشو داریم
کمک دیشب که پسرمگریه میکرد و همسایمون اومد گفت اگه تنهایی و کمک میخوای بیام وقتی رفت بازم یه غمی اومد سراغم امروز بنده خدا اروم در زده ببخشید بابت دیشب که اومدم به خدا قصدم فضولی نبوده حس کردم همیشه خونه تنهایی گفتم اگه کاری از من برمیاد انجام بدم حرف خونواده شد گفتم خونوادم خارجن گفتم بگم شهرستانن هم میگه خب چرا نمیان اینجا اصلا خلاصه که الان میگه چه همسایه خفنی دارم;-) حالا همین چهارتا خیابون اونورترنا خلاصه که قدر دوروبریاتو حسابی بدون و تا میتونی ازشون کمک بگیر ![]() • 2015، atefehjjjjjjj، Elham67، lili_61، nona، Rose،
آره یوتاب... کمک خیلی خیلی توی بچه داری مهمه...
بعضیا حتی چیدن سیسمونیشون رو تنها انجام نمیدن... ولی مثلا من همههههه چیزمو خودم خریدم... کلا 4 تا دست لباسش از بیرون بود با دوتا اسباب بازی که با تیپ تربیتم مخالف بود (تفنگ و ماشین پلیس) (کادوئه یعنی)............ یا مثلا من کل بارداری نتونستم گوشت بخورم چون بوش حالم رو بد می کرد... برنجم همچنین... 7-8 ماهم بود عید... خونه ی یکی از فامیل های مامان همسر بودیم... مراسم ختمی بود... قورمه سبزی بود... با اینکه من معمولا دلم غذای ایرانی نمیخواد، اما تنها غذای گوشتی بود که راحت خوردم... به مامان همسرم گفتم من از این غذا خیلی خوشم اومده، می تونید بهم بدید ببرم خونه مون؟ و فرداش یه ظرف آورد داد گفت بیا اینو خاله داد... منم گفتم مرسی، شروع کردم که بریزم تا داغ کنم بخورم... دیدم به خدا 1 تیکه گوشت هم نداره... مال همه رو داده بودن، تهش رو به من داده بودن... اندازه دو تا ظرف خورش خوری........ تنها چیزی بود که هوس کردم... تنها چیزی بود که به دست آوردم... واقعا خوشبحال اونایی که کسی رو دارن......... چه غذا بیاره، غذا درست کنه... خونه رو کمک کنه تا مرتب کنن... حتی فقططططط بغل کردن بچه خودش موهبتیه که به تازه والدین اعطا میشه... اون اوایل اینقدر آدم بچه رو بغل می کنه میگه تا 1 سالگیش من دیگه دست ندارم... ولی وقتی چرخشی باشه، هر کس یه جوری با بچه بازی بازی کنه، اصلا نمی فهمی چطور گذشت... ولی تنها که باشی، خونه میشه زندان... میشه عذاب... میشه قفس... میشه محل گریه و آروغ و شیر و پی پی............. یه وقتا اینقدر دلم می خواد رابطه داشتم بچه مو میذاشتم جایی می رفتیم بیرون... اصلا با همسر میومدیم خونه... داغون شدیم رفت...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم ![]() • 2015، atefehjjjjjjj، Elham67، lili_61، Nedaa28، nona، youtab، شبنم،
۱۴۰۰/۱۰/۱۲، ۱۰:۰۱ عصر
وای رز واقعا کمک نباشه کمر و دست نمیمونه من که وحشتناک کمردرد دارم الان
منم زایمان اولم ۳۸ هفته بودم . واسه همین ایندفعه دکترم تو هفته ۳۶ بهم آمپول بتامتازون داد. چون خیلی درد داشتم و گفت شاید دچار زایمان زودرس بشی . جای خاصی هم نمیخواد بری عاطفه . هرجا بری میزنن . حتی نسخه هم ازم نخواست .
الانم ۳۷ هفته ام و خیلی دردام زیاد . موقع راه رفتن حس میکنم لگنم داره باز میشه کاملا . دیروزم که رفتم سونو گفت وزن بچه خیلی کمه . البته به نظرم خودم کم نیست . خب بچم ریزه دیگه . حالا شنبه باید برم که معاینه کنه ببینم وضعیتم چجوریه .
۱۴۰۰/۱۰/۱۳، ۱۲:۵۷ صبح
یوتاب و رز عزیزم مرسی بابت اینکه جواب دادین
خداروشکر که کمک دارم واقعا بهاره جان منم ۳۵ هفته رو تموم کردم دیگه حالا فردا میرم بهداشت محلمون ببینم ماما میزنه برام یا نه داروهامم از داروخونه هنوز نگرفتم اصلا نمیدونم چی هست اخه امپول بتامتازون گفتمگه هر ۳ تا امپول ی اسم دارن یا ۳ تا امپول بتامتازون باید ی جا بزنم؟ من از زایمان خیلی میترسم مادرشوهرم گفت دیگه واسه شب بیداریا اماده باش منم ی استرسی گرفتم میگن دست دکترم سبکه امیدوارم همینطور باشه سوند میگن قبل بی حسی میزنن چجوری تحمل کنم یا ب کی بگم بعد بی حسی بزنن برام !
۱۴۰۰/۱۰/۱۳، ۰۱:۰۹ صبح
عاطفه جون ،وارد اتاق عمل که بشی چند تا پرستار میان کارهات رو انجام بدن به همون ها بگو سوند رو توی بی حسی بزنید برام
معمولا توی بیمارستان خصوصی ها بعد بی حسی انجام میشه ولی تو هم بهشون بگو مجددا انشالله عمل خوب و سبکی داشته باشی
گوش کن! نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست ♥︎
۱۴۰۰/۱۰/۱۳، ۰۲:۰۹ صبح
(۱۴۰۰/۱۰/۱۲، ۱۰:۰۱ عصر)nona نوشته است: وای رز واقعا کمک نباشه کمر و دست نمیمونه من که وحشتناک کمردرد دارم الان آره واقعا... خدا قوت ![]() ![]() تو یه مامان خیلی قوی هستی نونا ![]() ![]() فقط حواست به بدن عزیزت باشه که تا اینهمه راه از مسیر زندگیت رو باهات اومده، تا آخر عمرت هم فقط همین یه بدن رو داری ![]() ![]()
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم ![]() • 2015، atefehjjjjjjj، lili_61، nona، youtab،
۱۴۰۰/۱۰/۱۳، ۰۲:۲۴ صبح
در مقابل شماها من حس میکنم هیچم
واقعا خدا قوت بهتون شما مادرای نمونه هستین نسیمه و بنسای عزیزم انشالله همینطور ک میگین بشه راستی من شیردوش دستی گرفتم کافیه یا برقیشم بگیرم؟ اصلا نمیدونم خود بیمارستان چیا میده من خودم پد دارم اما یکی بهم گفت از این پد مخصوص بچه ک بزرگه بگیر این نوار بهداشتیا جواب نمیده ! خونریزی مگه خیلی زیاده ؟ |