امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای 1401
ستی وقتی وزن گیریش خوبه یعنی شیرت کافیه کامل. فک کنم چهار ماهگی دخترم ۵-۶ تا خیس میکرد ولی گویا تا سه چهار تا هم طبیعیه

یوتاب و ترگل منم هستم Sad
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Seti69، Targol، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
فکر کنم مدال لجباز ترین بچه به پسر من برسه
امروز انقدر اذیت کرده نفسم بالا نمیاد
نمیدونم چرا انقدر لجباز شده
همش که میخواد یا بغل باشه یا بشینه رو پام
وسط گوشت چزخ کردن گیر داده ناهار میخوام فقط ۲ تا قاشق خورده آشپزخونه رو پر از غذا کرده رفته!!!
سر مسواک زدن که دعوامون شده
پوشک کردنش هم که داستانه گریه میکنه پوشکم نکن
یه شیشه سرکه هم شکسته
لباس شستم تا برم در بالکن رو باز کنم رخت آویز بذارم همه رو ریخته زمین
کابینت خوراکیا رو کلا خالی کرده
خدا به من صبر بده از عصبانیت میخوام خودمو بکشم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، Targol، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
سلین مدال دخترش رو برای من کنار بذار لطفا
ولی قشنگ با دونه دونه جملاتت منم حرصم گرفت بس که اینا اذیتم میکنن. جدیدا هم یاد گرفتن با پرده سالن بازی میکنن. اونو دیگه چیکارش کنم؟؟
دخترم اصلا به فینگر فود اعتقادی نداره. خداشاهده یه پرز، یه دونه برنج خام، یه تیکه پنبه، نخ، مو، اشغال پاشغال هر چی ببینه برمیداره میذاره دهنش اما کوکو و گوشت و میوه و برنج و نون و ماکارونی بدم تو چشمام نگاه میکنه و اونو تو دستش له میکنه میریزه زمین. کاش اقلا نگام نمیکرد انقد لجم نمیگرفت.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، Nedaa28، nona، Rose، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
ترگل انگار بچه ربات برنامه نویسی شدن
پسر منم یه سنی گیر داره بود به پرده اتاق خوابش
یه بار انقدر محکم کشیده بود چوب پرده کنده شد افتاد شانس آوردم نیفتاد روش

آخ آخ نگو هر کار دلشون میخواد میکنن پرو پرو هم تو چشمات نگاه میکنن

در کابینت رو باهرچی میبندم باز میکنه!!!!!
هر ۲ دقیق هم میگه آپ آپ!!!
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Nedaa28، nona، Targol، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
سلین اصلا اینا رو میگین غصم میگیره یه زمانی دخترم تازه به دمیا اومده بود به مامانای بزرگتر که غذای کمکی شروع کرده بودن حسودیم میشد میگفتم راحت شدن الان فهمیدم یادش بخیر دوران شیرین نوزادی که کلا زیر سینه بودن

من امروز پنکیک درست کردم صبحانه، فرنی، نیمرو. فقط اپسیلونی پنکیک خورد. اونم خدای نکرده فکر نکنید خودشا یه پنکیکی که خورد کرده بودم رو میز غذاش کلا با دستاش برمیداشت پرت میکرد زمین بعد نگاهم میکرد سقوط از ارتفاعشونو تماشا میکرد یک تیکه هم نذاشت دهنش این وسطا من چند تا تیمه گذاشتم دهنش اولین بار هم با چیزی بجز میوه کمی شیرینش کردم ( به اندازه نصف قاشق چایخوری شیره انگور ریختم)
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، Nedaa28، Targol، شماره مجازی تیندر
پاسخ
من امروز پسرمو بردم بهداشت وزن کردم ۳۰۰ گرم اضافه کرده گفت خیلی کمه دو هفته دیگه بیا
فقط میخواستم رو وزنه اونا امتحان کنم وگرنه ۴ ام وقت دکترشه
همسرم حالا اون وسط با خانومه دعوا میکنه که این بچه دو سانت قدش بلند شده چرا میگی مشکل داره Smile
خانومه میگفت حداقل باید ۶۰۰ تا اضافه میکرد الان ۷ ماه تمامه
حالا میدونم ببرم پیش دکترش میگه عاااالیه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، شماره مجازی تیندر
پاسخ
نونا جان بهترین دوران از یک ماهگی تا ۶ ماهگی بود برام
بعضی وقتا میگم کاش میشد برگردیم عقب

انقدر شیطونی کرد واقعا از خستگی غش کرد بدون لباس و پوشک!!
حتی نذاشت پوشکش کنم!!


ساعت ۴ جایی قرار دارم موندم چه کار کنم نه میتونم بیدارش کنم نه تنهاش بزارم ای خدا!!!!!

با مامانم بحثم شد الان عذاب وجدان دارم
تلفن زده بود پسرم طبق معمول مامان مامان گویان چسبیده بود بهم مامانم دلش سوخت دو سه بار گفت بچه گناه داره ببین چی میخواد و از این مدل حرفا
منم عصبانی شدم گفتم انگار من بلد نیستم بچه بزرگ کنم خداحافطی کردم قطع کردم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Nedaa28، nona، Targol، شماره مجازی تیندر
پاسخ
ندا خوبه ۳۰۰ هرچند برای پسر ۴۰۰ تا ۶۰۰ هست اما همین که زیاد کرده و مهصوصا قدش بلند شده عالیه. سه ماهه دختر من ثابته ثابته. دکتر ماه پیش گفت امی هست همینطوری پیش برو Smile Sad نمیدونم بخندم گریه کنم
اما عید دوست خواهرشوهرم اومده بود عید دیدنی تو شمال متخصص اطفاله منحنیا رو نشونش دادم گفتم دو ماهه ثابته گفت اشکالی نداره خوبه همه چی گاها استپ وزنی پیش میاد مهم اینه رو نموداره قد و دور سرم زیاد شده

سلین حق داری منم اینقدر اینطوری پیش اومده که
بگو مامانت زحمت بکشه بیاد پیشش بمونه با یه تیر دو نشون میرنی هم از دلش درمیاری هم به کارت میرسی ساعتی به آرامش میرسی
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، Nedaa28، شماره مجازی تیندر
پاسخ
نونا تو پنکیک دخترت شیر میریزی یا با آب درست میکنی؟ ب پ هم نمیزنی دیگه؟
نیمرو رو هم سفیده‌شو میدی؟ یا فقط زرده؟ دکتر دخترم گفت الان دیگه میگن سفیده میشه داد. قبلا میگفتن نمیشه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، شماره مجازی تیندر
پاسخ
(۱۴۰۱/۱/۲۱، ۰۳:۱۰ عصر)Celin نوشته است: فکر کنم مدال لجباز ترین بچه به پسر من برسه
امروز انقدر اذیت کرده نفسم بالا نمیاد
نمیدونم چرا انقدر لجباز شده
همش که میخواد یا بغل باشه یا بشینه رو پام
وسط گوشت چزخ کردن گیر داده ناهار میخوام فقط ۲ تا قاشق خورده آشپزخونه رو پر از غذا کرده رفته!!!
سر مسواک زدن که دعوامون شده
پوشک کردنش هم که داستانه گریه میکنه پوشکم نکن
یه شیشه سرکه هم شکسته
لباس شستم تا برم در بالکن رو باز کنم رخت آویز بذارم همه رو ریخته زمین
کابینت خوراکیا رو کلا خالی کرده
خدا به من صبر بده از عصبانیت میخوام خودمو بکشم

سلین اینا که طبیعیه و تقریبا فکر کنم همه این مسائل رو دارن... من حتی دارم جارو می کشم یا میخوام داست بین رو خالی کنم، باید با یه دستم او رو نگهدارم، با یه دستم کار کنم!!!!! 
لجبازی هم واقعیت اینه که لج نمی کنن... چون اضطراب جدایی که به سلامتی و با نتیجه ی خوب بگذره، بعدش بچه خیلی خیلی هشیار میشه و خودش و مادرش رو دو موجود جدا می دونه که می تونن علاقمندی هایی داشته باشن... و او هم میخواد کشف کنه که چی دوست داره یا نه، شروع به مخالفت می کنه... ما این دوره رو با جیغ های فراوون گذروندیم...
الان این چیزایی که میگی مثلا من روش هام رو میگم، شما تست کن نتیجه رو بگو شاید با همفکری راه بهتری هم بشه پیدا کنیم...
بغل رو نشسته انجام بدید که کمرت درد نگیره، من کمر و زانوم دچار درد شدن، همین سفر که رفته بودیم همش می گفتن چقدر بغلش می کنی... و متوجه شدم دردم سر همینه...
مسواک زدن هم اول خودت و پدرش نوبتی بایستید جلوش و او برای شما رو مسواک بزنه، شما هم برای او رو، و کلا زیاد ببینه که مسواک می زنید... یه دونه مسواک تمیز بده دستش، خودت هم شروع کن از اون طرف مسواک زدن...
نهار هم اشکال نداره، همون براش کافی بوده اصلا نگران نباش... احتمالا چون کاریه که چند ساعتی آدم رو درگیر می کنه، توجه خونش کم شده... اگه همراه با کسی گوشت چرخ می کنی، وسطش چند تا بریک بده و برو باهاش بازی کن و یه چیزی بده بخوره و شاد باشه...
پوشک با یه چیزی سرش رو گرم کن، حتی اگه بالای 2 ساله، اشکال نداره با تی وی سرش رو گرم کنی... یا یه کتابی که دوست داره بدی دستش... شعر بخونید و شکلک در بیارید و در کل سریع کار رو جمع کن... اگه دوست داشتی در مورد از پوشک گرفتن هم مطالعه کن، اصلا شاید پسرت داره آماده میشه برای آموزش دستشویی...
شیشه ها و چیزهای خطرناک هنوز باید از دستشون دور باشه... همون کابینت های ایمن روتین فقط براشون باز بمونه... پسر من از حدود 2.5 به بعد دیگه با کابینت کاری نداشت چه اونهایی که ایمن شده بودن چه بقیه (که البته کماکان مثلا لوازم شیشه ای یا بهداشتی و اینها رو دور از دسترسش نگه میدارم... بچه اس دیگه...
لباس و کلا کارها رو کم کم ازش کمک بگیر... از وقتی بچه راه میفته میشه ازش توی کارای خونه کمک گرفت... غذا می پزی با خودت همراهش کن، داری لباسا رو جمع می کنی بندازی توی ماشین، ازش کمک بگیر.. داری آویزون می کنی کمک بگیر... دستمال کشیدن، ظرف شستن، تمیز کردن، چیدن، در همه ی اینها می تونی کمک بگیری... کاری رو اشتباه می کنه، دنبال راه حل باشید دو تاتون... شیشه ی سرکه رو می شکنه، بگو وای شیشه شکست، حالا چیکار کنیم؟ یکم بذار فکر کنه، بعد بگو آها من شیشه ها رو جمع کنم، شما با دستمال سرکه ها رو تمیز کن... همینجوری آموزش بده...

من همش میگم که بچه های کوچیک خب بلد نیستن... مثل بچه ی کلاس اولی که میره مدرسه، حروف الفبا یا نوشتن رو مگه بلده؟ نه... ما هم قراره مثل همون معلم، یادش بدیم چطوری با مشکلات برخورد کنه و اونها رو حل کنه... بچه به ذات نمی دونه شیشه شکستنیه... نمی دونه لباس ها رو روی زمین ریختن، کار اضافه ی مادره... ولی ما باید این کنجکاوی رو جهت بدیم...

مثلا من چنین مکالمه ای برای آویزون کردن لباسا دارم:
وای صدای ماشین اومد دینگ دینگ، دینگ دینگ ووو... بریم ببینیم چی شده... وای ببین لباسا چه تمیز شدن، چه بوی خوبی میدن، بوی گل های بهاریه ها... بریم آویزونشون کنیم روی رخت آویز؟ بدو بریم... وای چرا خیسن؟ آها شسته شدن... مثل اینکه یکم گرمم هستنا... آره؟ می بینی گرمه؟ به نظرت چرا گرمه؟... مکث... می دونی چرا؟ چون دمای آب بالا بوده... وووو... برای هر کار کوچیکی هم که می کنه یه تشکر، گاها بوس، آخرشم بغل و بوس...
بدترین چیز هم عصبانیته... اصلا خودتم روحیه ت تضعیف میشه بخوای فقط عصبی بشی... یه سال آموزش میدی، دیگه خودکار خودش توی اون کارهایی که آموزش دادی کمک می کنه... یه نسل رو نجات میدی Smile بعدا عروستم کلی دعا به جونت می کنه Smile 



_______________________________-
البته یه چیزی هم بگم... این روش ها هم سخت و فرسایشیه، هم زمانبر، هم اینکه با استاندارای جامعه نمی خونه...
من الان که پسرم رو می برم مهد، بهم گفتن از نظر ارتباط و جور شدن با محیط خوبه ولی قانون پذیریش پایینه، باید روی اقتدارتون توی خونه کار کنید، ما هم کمکتون می کنیم!! Sad کلا حس می کنم مدلی که من بچه بزرگ کردم، اگرچه یه بچه ی استثنایی شده (تعریف از خود نباشه واقعا... ولی خیلی با بقیه ی بچه ها فرق داره... اصلا یه جا نمی مونه، دائم میخواد بره چیزای جدید کشف و پیدا کنه... خود مربی ها می گفتن خیلی مستقله و این موضوعیه که من براش خیلی تلاش کردم و شخصا عذاب کشیدم تا به اینجا برسه... واقعا بقیه بچه ها مثل همون دوستم دستشون توی دست مامانشون بود، پسر من یه لحظه تا من خم شم کفششو بذارم جلوی پاش، بدون کفش دوید رفت توی چمنا منم با یه لنگه کفش توی دستم به دنبالش!!!!!!)، خب این مسائل با استانداردهای جامعه ی ما همخونی نداره... من خودم میگم اگه بچه از همین حدود 3 بخواد استانداردای جامعه بهش تحمیل بشه، چیزی از خلاقیت، جسارت و اعتماد بنفسش نمی مونه که... واقعا بچه ای که مثل پسر من انرژی جنبشی Smile خیلیییییییی بالایی داره، با بچه ای که عاشق نقاشی و خمیر بازیه باید همه سر یه کلاس باشن؟ همه یه مدل آموزش بگیرن؟ در واقع اگه این مدلی بخواید جلو برید، باید مرزها رو هل بدید... و مسلما این برای همه ی کسانی که توی اون ردیف های اول هستن سخته...
خیلی خیلی ذهنم درگیر شده...
اگه توان ندارید که با خط کش های جامعه پیش برید، همون روش های سنتی شاید بیشتر کمک کننده باشه توی این مملکت...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، nona، Targol، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 16 مهمان