ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
(۱۴۰۰/۵/۲۲، ۰۶:۴۳ عصر)atefehjjjjjjj نوشته است: نونا جان من سعیمو میکنم رعایت کنم ولی خب
پدرشوهرم اینا بالا هستن با ماسک بعد روزی چند بار میان پایین ماسکشونو در میارن میگن اینجا کولر بزنیم چایی بخوریم و ..
از طرفی هییییییییییییییییچ کدومشون رانندگی بلد نیستن فقط من و همسرم بلدیم ک اونم همسرم مجبوره مدام ببرش سرمشو وصل کنه ببرش داروهاشو بگیره و ...
من خودمو باختم
تنها کاری ک میتونم بکنم اینه ک بیخیال باشم دلمو خوش کنم ک پدرشوهرم هی میگه از دیشب ک سرم زد حالش بهتر شده اصلا پسرم خوب شده
از طرفی پدرمادرم میدونم چون چند وقته بیرون نرفتن اصلاپدرم گفت دیروز تو حیاط وسط گرما کلی کار انجام داده بعدم ک کلی عرق کرده اونده جلو اسپیلت ک یکم خنک بشه اینجا اخه هوا ۴۰ درجه میشه دیگه
در کل اونا حتی گفتن نزدیک خونمونم نیا
ولی اینجا همشون روزا بالان برادرشوهرم تو یک اتاقه ولی در بااااز
دیگه شبا میان پایین بخوابن یا در طول روز گرمشون میشه میان کولر میزنن و ی چایی میخورن
دلم گرفته
اما سعی میکنم ماسک بزنم و مدام الکل بزنم ب دستام
من ۳۰ سالمه تقریبا
قرنطینه رو رعایت کنید...
کاملللل جدا باشید...
بگید بیان سرم رو توی خونه وصل کنن یا تست بگیرن...
الان سرماخوردگی معنا نداره چون سرماخوردگی ویروسیه و با رعایت بهداشت نمی تونه وارد بدن بشه... پس کولر و اینها رو بیخیال شو که گفتن سرماخوردگیه... همه رو بذار به عنوان کرونا...
اگه نمی رسید بهشون کمک کنید و بهتره که نکنید هم، آنلاین سفارش بدید، دیجی کالا حتی شهرستان هم می فرسته...
براشون پنکه بگیرید... نیان پایین... کامل جدا باش... از همه
دلت هم برای کسی نسوزه و غصه نخور... الان شما حامله ای بیشتر از همه باید نگران خودت باشی... قبلا هم بهت گفتم رودربایسی رو بذار کنار... اول به خودت فکر کن، بعد بچه بعد همسر... دیگه جایی برای بقیه نیست... حتی اگه همسرت اصرار به کمک داره با دوتا ماسک و شیلد کمک کنه و حتما اونها جدا باشن شما جدا و خودتون دو تا هم از هم جدا باشید و باهم توی خونه هم که هستید ماسک بزنید و جدا بخوابید، کولر آبی هم روشن باشه... خودتونم تقویت کنید...
اول خودت عاطفه... اول خودتتتتتتت
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 1,251
موضوعها: 0
تشکر Received:
6,784 in 1,210 posts
تشکر Given: 4,526
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
6,938
عجب آدمای بی ملاحظه ای هستن
همسرت باید حواسش باشه
خانواده همسر من گرفتن با اینکه قبلش روزی یکی دوبار میومدن در خونه ما غذا میدادن مثلا
به محض اینکه تستشون مثبت شد همسرم گفت دیگه نزدیک در خونه ما هم نشین ، الان ۲۵ روز گذشته هنوز ازشون چیزی قبول نمیکنه
اونا میان شما برو تو اتاق ماسکم بزن
ارسالها: 3,438
موضوعها: 0
تشکر Received:
11,246 in 2,495 posts
تشکر Given: 9,416
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
15,596
عاطفه به شوهرت بگو واسشون پنکه بخره ببره بالا و توجیهشون کنه که شما بارداری و در خطری. اگر باز رعایت نکردن هروقت اومدن خونت ماسک بزن و سریع برو تو اتاق، اصلا پیششون نشین، در و پنجره رو هم باز کن. اگرم ناراحت شدن عیب نداره بزار ناراحت بشن.
من اگه بودم اصلا نمیذاشتم شوهرم تو این مدت باهاشون کوچکترین ارتباطی داشته باشه اصلا نباید داخل خونشون بشه، خریداشونو بزاره دم درشون و بعد بیاد خونه خودتون.
واسه سرم و این چیزام بگن یکی بیاد خونه انجام بده.اخه تو همون زمانی که داره برادر کروناییشو میبره سرم بزنه ممکنه مریض بشه بعد بیاد به شما منتقل کنه.
اگه دیدی شوهرت همچنان باهاشون در ارتباطه خودتو تو اتاق قرنطینه کن جای خوابتو جدا کن یه مدت.
ارسالها: 23
موضوعها: 0
تشکر Received:
182 in 23 posts
تشکر Given: 73
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
182
سلام دوستان
من ۱۸ ام دخترم به دنیا اومد
و الان هم درگیر زردیش هستیم دعا کنید زردیش اومده باشه پایین تا مرخص بشیم
سروناز جانم ، قدم نو رسیده مبارک و اینکه بسوزه پدر زردی، ما علاوه بر اختلاف OAB ، RH هم هستیم
ارسالها: 1,251
موضوعها: 0
تشکر Received:
6,784 in 1,210 posts
تشکر Given: 4,526
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
6,938
مبارکه زهره جون ایشالا پر خیر و برکت باشه قدمش
دوران زردی هم زودتر بگذره واستون :*
ارسالها: 1,733
موضوعها: 0
تشکر Received:
5,714 in 1,177 posts
تشکر Given: 1,195
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
6,046
۱۴۰۰/۵/۲۳، ۰۹:۴۶ صبح
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۵/۲۳، ۰۹:۴۹ صبح، توسط atefehjjjjjjj.)
ممنونم بابت پیاماتون
از دیروز کلا تو خونه موندم
ب شوهرم گیر دادم ک ماسک بزن الکل بزن و بقیه هم متوجه شدن ب حساسیت من
حتی دیشب برقا رفت من ماسک زدم اومدم تو حیاط نشستم مادرشوهرم اینا روی سکو بودن گفتن بیا اینجا نرفتم
هرچند برادرشوهرم طفلی کلا تو ی اتاق جداگانس
تصمیم گرفتم از امروز حداقل ی ساعت درس بخونم سرگرم شم
موندم چیکار کنم والا
امروزم ی خبر بد کاری بهمون رسید ک دپرسمون کرد
خسته ام از خبرای بد
کاش واکسن زودتر بیاد دیگه طاقت ندارم
البته بگم ک اون طفلیا از اول بهم گفتن تو بمون خونت
شوهرمم دو روزه نرفته بالا
فقط کارای بیرونیشونو انجام میده
چند باری مادرشوهرم طفلی اومد پایین من سریع ماسک زدم یکم ناراحت شد اما بهش گفتم من از همه چیز میترسم درکم کن و اونم چیزی نگفت
خواستم بگم بی ملاحظه نیستن اونام خیلی مراقبن بعضی چیزا رو نمیدونستن فقط
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received:
30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
زهره جون خیلی مبارکه عزیزم
ارسالها: 112
موضوعها: 0
تشکر Received:
612 in 110 posts
تشکر Given: 2,232
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
613
زهره جون تبریک میگم عزیزم.ایشالا زردی دختر گلت هم زود خوب میشه و مرخص میشه
ارسالها: 627
موضوعها: 0
تشکر Received:
2,709 in 516 posts
تشکر Given: 3,776
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
2,787
زهره جون مبارک باشه، زردیش هم میاد پایین توکل به خدا.
بچه ها زردی يعني فقط بخاطر گروه خونیه؟