امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای 1401
کژال عزیزم میفهممت به خدا

دیشب 10:ربع خوابید یعنی انگار عروسین بودا، 11 با گریه پاشد، به ترتیب 1:نیم، 3:نیم، 5 و 7 همه ام 40 دقیقه طول کشیده دوباره بخوابه، دیگه نصفه شب گذیم گرفت گفتم خدایا من چه گناهی در حقت کردم که این تقاصشه اخه........
یه بارشو ساعت 1و نیم باباش اومد راش برد تا خوابید... وای چرا اخه، اینجا همه بچه ها مثل هم شدن یعنی همه بچه ها همینن؟؟؟
پس با چه جراتی چندین تا میاوردن قبلنا؟؟؟!!!!!
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، liyane، Nedaa28
پاسخ
آقا دختر منم دیشب کلا پنج ساعت منتقژع خوابید صبح اومدیم سمال کل راه تو ماشین بیدار و نق زد
دیروز بمیرم براش یه سرنگ پر برای چکاپ خون داد مردم و زنده شدم Sad
ترگل خواستم بگم شیر اینفرتنی رو سیسمونی مریم داره دیشب برام پیک کرد دخترم نخوردش Sad
اما پاف سیب و گلابی رو دوست داره خودش برمیداره میخوره یه چیز کم خاصیت تقریبا حالا امیدوارم به قول لیانه با خوردن اینا ترغیب شه به غذا متاسفانه پوره ساندیسی نداشت اون فروسگاه مرزدارانم که لیانه جان میخرید ازش دیروز عصر گفت ارسال نداریم بخاطر عید زود تعطیل میکنیم Sad
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • liyane، Nedaa28، youtab، پری سیما
پاسخ
بچه ها یه همفکری به من بدین:
پسر من تازگی ها وقتی تو خونه هستیم از صدای آسانسور می‌ترسه
همون صدای ایستادن و باز شدن در
قبلا اینجوری نبود.
ترسش هم اینجوریه که تنها تو پذیرایی نمیمونه و باید منم باشم
بعد صدا که میاد با تعجب میگه آسانسور اومد، آسانسور رفت، همسایه بود و...
چیکار کنم به نظرتون؟
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • liyane، youtab، پری سیما
پاسخ
شاید بد نباشه چند دفعه همینطوری برین جلوی آسانسور وایسین بعد شوهرت الکی بره بالا پایین و هر دفعه یه اسباب‌بازی‌ای خوراکی‌ای چیزی هم با خودش بیاره بهش بده. مثلا روزی دو سه بار این کارو بکنی واسه مدت چند روز. شاید بعدش آسانسور با چیز خوب براش تداعی بشه و دیگه نترسه. موقع بالا رفتن پایین رفتنش هم بهش بگو الان داره میره پایین بابا رو بیاره، الان بابا داره میاد بالا برامون خوراکی بیاره.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • liyane، Mari90، nona، youtab
پاسخ
مرسی ستی جان
الان هم آسانسور براش تداعی کننده خوراکی هست
چون گاهی سفارش تلفنی میدیم و تو آسانسور میذارن بعد خودمون میریم میاریم
ولی نمی دونم چرا یهویی اینجوری شده
قبلا اصلا واکنش ترس نداشت.
ولی بازم امتحان میکنم با خوراکی هایی که دوست داره، ایشالا جواب بده
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، youtab
پاسخ
کاملا طبیعیه مری تو پیج دکتر هوش میدیدم میگفت حوالی دو تا سه سالگی مهصوصا ۳ ترس از وسایل اناق تا یکی یا کلا چیزهایی که عادی بود برای بچه ایجاد میشه و نباشه غیرطبیعیه
خالا تمیدونم پسرت چند وقتشه البته

کژال هییی یادش بخیر یادت بود یزمانی از خوابش راضی بودی؟ اینا نمیذارن یه حس رضایت ماندگار داشته باشیم که. منم پریروز گفتم بچه رو دعوا کردم سر غذا نخوردن Sad والا تئوری خوب بلدم نمیدونم غذا نخوردن نباید وصل باشه به احساس شما و چه و چه ولی مگه میشه از یک فروردیت تا الان وضعم اینه گاهی عصبی میشم دیگه غذا نخوردن مساوی هست با نخوابیدن یا منقطع خوابیدن که نهایتا میشه بی خوابی من بی اعصابی من بداخلاقی من استرس من خدا شاهده اونروز اول داشتیم غذای خودمونو میخوردیم بعد غذای دخترمو بدیم اصلا حالت تهوع گرفته بودم به همسرم میگفتم استرس دارم میخوره نمیخوره چکار میکنه
دیروز نمیدونم کدوم یکی از بچه ها راجع به خواب خوب و غذا خوب خوردن پسر گلش نوشته بود حدود ۵ ماهش بود خواستم بگم دختر من عالی میخوابید از همه بچه های اینجا بهتر ساعت ۹-۹:۳۰ تا ۶-۷ صبح یکسره بهو بعد شش ماهگی افتضاح شد غذای کمکیشم والا خوب بود تو ۸-۹ ماهگی میتونم بگم عالی شد و ده ماهگی نقطه تغییر فاجعه بار غذاییش بود
خلاصه که فقط دعا کنید و امیدوار باشید خالات خوب بچه هاتون پایدار باشه مال ما نبود والا
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، liyane، Mari90، youtab
پاسخ
مرسی نونا
البته پسر من بالای سه ساله
بعد دکتر هوش نگفت راه حل چیه؟! لازمه کاری بکنم یا کلا خودش اوکی میشه؟
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab
پاسخ
(۱۴۰۱/۲/۱۲، ۱۱:۵۸ عصر)Mari90 نوشته است: مرسی نونا
البته پسر من بالای سه ساله
بعد دکتر هوش نگفت راه حل چیه؟! لازمه کاری بکنم یا کلا خودش اوکی میشه؟

نه گفته بود ولی کلا چون من به پستای حدودیک سال توجه میکنم یادم نیست پیج اینستاشو ببین اگه حال داری
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Mari90، youtab
پاسخ
پسر من الان خوابش برد
حالا بايد يه ربع ديگه ام روي پام تكون بدم تا خوابش سنگين بشه بعد بذارم توي تختش
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab
پاسخ
نونا جان من بودم. شش ماهگی دختر خوشگلت گفته بودی عوض شد . راستش از بعد گفتنت همش دعا میکنم دیرتر شش ماهش بشه. میترسم خخخ

البته بگم پسر من اونقدرا هم خوش غذا نیست ولی بد غذا هم نیس۰ت. مثلا من یادمه خواهرزاده ام غذا میدید دهنش باز میکرد . بعد خدا نکنه دو ثانیه دیر قاشق به دهنش می‌رسید همه اهل محل خبر دار میشدن خخخخ
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، youtab
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 16 مهمان