ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received:
29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
اره نوناچون خودمم به همین که شاید جوتب نده فکر کردم، خیلیه خدایش،...
اخ لیانه من اصلا شش ماه اول نفهمیدم حتی کم خوابی و اذیت نوزاد چیه به خدا الان داره جونم در میاد
به قول تو شده یه بچه دیگه اصلا، پ یشب از 4 تا 6:نیم دیشبم از 2 تا 5 روی پام بوده بعد 40 بارم بیدا. شده و گریه کرده ها...
نه مونا من شبا از 7 به بعد در حد میوه اینا میدم که 10 روزیه اونم لب نمیزنه دیروز کلا اندازه 3در 3 نون سنگک و ریز کردم بازی بازی دنبالش دویدم گذاشتم دهنش بعد بعضیاشو زدم توی خامه یا پنیر دادم که تف کرده نون خالی دادم خورده
اووووووف
ارسالها: 99
موضوعها: 0
تشکر Received:
389 in 79 posts
تشکر Given: 3
تاریخ عضویت: آبا ۱۴۰۰
اعتبار:
400
سلام دوباره عزیزان
درست که وزنش رو نمودار اما چون وزن تولدش خیلی پایین بوده الانم وزنش پایین .. جوری ک هرکی میبینه میگه چقدر لاغر ? و اینکه توی این سن هنوز چیزی نمیخوره من نگران میکنه مواد غذایی که بهش نمیرسه ضعیفش نکنه
ارسالها: 1,251
موضوعها: 0
تشکر Received:
6,784 in 1,210 posts
تشکر Given: 4,526
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
6,938
بچه ها من امروز پاساژ افتاب دور میدون موج ( سمت بام لند ) بودم اون شیر اینفرنیتی که میگیرین بیشتر مغازه هاش زیاد داشتن ، اگه پیدا نشد از اونجا بگیرین
Ghazaye_koodak
Nini_laklak
کلا همه چی دارن پوره میوه و ساندیسی و انواع شیر و شیرخشک
ارسالها: 1,458
موضوعها: 0
تشکر Received:
7,277 in 1,312 posts
تشکر Given: 5,338
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
7,886
بچه ها من که مشکل خوابو فقط با بیرون بردن تونستم یکم کنترل کنم.
امروز از ساعت 11 که بهش شیر دادم، بردمش بیرون تو کالسکه تا 2 که وقت شیرش بود دوباره.
خودم هلاااااک شدم از گرما و خستگی
2 اوتمیل و موزشه 3_4 قاشق خورد و تا 3 خوابید
دوباره عصر که شوهرم اومد خونه بردیمش بیرون دور دور و سر زدن به عمه شوهرم و رفاه و... تا 10.
10 خوابیده تا الان.
منتظرم بیدار شه یه نمایش اجرا کنه و شیر بخوره بعد خودم برم بخوابم
از کار و زندگی افتادم. انقد طول روز راه میرم که پشتم درد میکنه. اسنپ فود همینروزا فکر کنم بهمون مدال وفاداری بده انقد غذا میگیریم ازش. ولی همین که صدای جیغ و گریه تو خونه نیست راضیم
ارسالها: 6,679
موضوعها: 0
تشکر Received:
20,561 in 4,948 posts
تشکر Given: 8,673
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
25,418
۱۴۰۱/۲/۱۶، ۰۳:۳۳ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۲/۱۶، ۰۳:۳۳ عصر، توسط Targol.)
بساط گله گذاری داغه منم بگم دختر بزرگترم بدجووووور میچسبه بهم. اصلا لحظهای پیش کسی نمیمونه. دختر کوچیکم دیگه اصلا شیر نمیخوره. انقد گریه میکنه و جیغ میزنه که واقعا دلم میخواد بزنمش. از خواب شب و روزشون هم نگم… و برای بار هزارم گ…ه تو مادری. صدای گریهشون رو میشنوم دلم میخواد از پنجره خودمو پرت کنم پایین. وای من واقعا ریدم با این تصمیماتم تو زندگی.
ارسالها: 99
موضوعها: 0
تشکر Received:
389 in 79 posts
تشکر Given: 3
تاریخ عضویت: آبا ۱۴۰۰
اعتبار:
400
نونا جون چقد خوب که من درک میکنی... خیلللیا درک نمیکنن! هی میگن نخور خب نخور... همسرم مادرهمسرم حتی دکترش... یعنی میخام دکتر خفه کنم وقتی میگ خب نخوره.... دلم نمیخاد دیگه هیچی براش درست کنم...امروز هیچی درست نکردم ... وای خدا چقدر غر دارم...
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
بچه ها خدا صبرتون بده....
خیلی شرایط بنیان براندازیه...
فقط اگر حالتون بده بدونید که تنها نیستید و اینکه اگر دارید به مرحله ی فوران می رسید، این ضعف شما نیست... همه ی ما این مراحل رو طی کردیم با یکم کم و زیاد... این ناراحتی ها و اعصاب خردیها یعنی شما ساپورت مناسبی ندارید... اگه می تونید، غذا رو بدید یکی دیگه بده به بچه و شما محیط رو ترک کنید اصلا برید بیرون پیاده روی کنید و از هوای بهاری استفاده کنید، یه وعده رو بدید همسرتون بده بعدش بچه رو بگیره بیاره بیرون و به شما ملحق شن... به خدا روی روحیه تون تاثیر میذاره... بچه ها هم انگار هاله های ما رو می بینن و درک می کنن... وقتی ما عصبی بشیم اونها هم حسش می کنن و بدتر میرن روی مخ آدم... باور کنید یا نه من کاملا این رو حس کردم... و وقتایی که حالم خرابه، او بچه ی سخت تری هم شده...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 99
موضوعها: 0
تشکر Received:
389 in 79 posts
تشکر Given: 3
تاریخ عضویت: آبا ۱۴۰۰
اعتبار:
400
۱۴۰۱/۲/۱۶، ۰۷:۱۵ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۲/۱۶، ۰۷:۱۵ عصر، توسط aramesh.)
رز جان ممنونم از همدردیت...
نمیدونم جرا من انقدر سختی باید بکشم... اصن کلا تو خانواده ما هیچ کس امیدی نداره ب غذا خوردن پسرم... بیخیالش شدن... ??????
بچه ها از دکتر اطفال نی نی هاتون بگین... شاید دکتر پسرم عوص کنم...